چکیده:
پژوهش های تطبیقی درباره دو دین اسلام و زرتشت، کاری است بیش و کم، بر زمین مانده. گفته های جانب دارانه و حکم های کلی گویانه، البته بسیارند; اما بیشتر، متأسفانه، ریشه به نارواداری ها و برتری جویی ها می رسانند تا این اصل بدیهی که همه ادیان، باری، شاخه هایی رسته بر یک بن اند. نیز، از سویی دیگر، افراط در همسان انگاری دین زرتشت با ادیان سامی، در چنین پژوهش هایی نقشی ویران گر ایفا کرده است.(1) از همین رو، در نوشتار حاضر کوشش کرده ام تا پژوهش در آخرت شناسی اسلامی و زرتشتی، برکنار از افراط ها و تفریط های مرسوم بماند. هدف بررسی و مقایسه بی طرفانه ساختارها و اجزای دو آخرت شناخت مذکور است; و امیدوارم که این کار را با احترام به منطق درونی هر یک، انجام داده باشم.
خلاصه ماشینی:
"لازم به تأکید است که در روایت زرتشتی، رسیدگی به کارهای نیک و بد انسان ها، همچون روایت اسلامی، موکول به پایان دوران نیست; بلکه، چنان که بعدتر خواهیم دید، امر رسیدگی، بی درنگ، پس از جدا شدن روان از تن انجام می شود که در نتیجه، روان او روانه بهشت یا دوزخ می گردد و سپس، در پایان دوران، همه هستی و از جمله، هم جسم و هم روان آدمیان، به وسیله رودی از فلز گداخته، مورد «پالایش» قرار می گیرد تا هر چه بدی و پلیدی است، به تمامی، نابود شود.
از سویی دیگر، تفاوت دو ترازوی اسلامی و زرتشتی، در چارچوب مفهوم «سانحه ازلی»، به آسانی قابل درک است: در روایت اسلامی، انسان، زیان کاری است که تنها با عمل صالح، می تواند مایه نجات خود را فراهم آورد; در حالیکه در روایت زرتشتی، انسان جزیی است از سلاح اهوره مزدا برای نبرد با اهریمن که باید در فرجام جهان، همچون همه آفریده های دیگر اهوره مزدا، از تمام بدی های جسمی و روحی، پالوده گردد و به همین جهت، باید گناهان او هم آمار شود.
(169) بر همین منوال، در روایت زرتشتی، می توان پرسید که اگر اهوره مزدا می توانست با خواندن دعای «اهونور» اهریمن را سست و بیهوش کند، چه دلیلی داشت که دست به آفرینش بزند و پا به پای آن، وارد حماسه ای کیهانی بشود؟ اما پر واضح است که کل داستان آفرینش زرتشتی برای بازگویی «سانحه ازلی» طراحی شده است و لذا در آن، اهوره مزدا، تنها یک بار از خواندن «اهونور» بهره می گیرد; چه، در غیر این صورت، البته که سانحه ای رخ نمی داد!"