چکیده:
پروفسور دکتر سید محمد نقیب العطاس در سال 1931 در شهر بوگور در اندونزی به دنیا آمد.پدران او،که از اجله سادات بودند و نسبشان از طریق محمد نقیب فرزند علی الغریضی به امام جعفر صادق(ع)میپیوست، همه اهل علم و تقوی و مورد ارادت مردم بودند و در تربیت اخلاقی-اسلامی آن دیار نقش بسزایی داشتهاند. عطاس رساله دکتری خود را درباره اندیشههای صوفیانه عارف مشهور مالایایی حمزه قنصوری و تحلیل رسالههای اسرار العارفین و شراب العاشقین و منتهی الطلب او به رشته تحریر در آورد و در سال 1965 با درجه عالی موفق به اخذ درجه دکتری از مدرسه السنه شرقیه لندن شد.در سال 1973 موسسه زبان و ادب و فرهنگ مالایایی را تأسیس و مردم استعمار زده آن دیار را متوجه هویت اسلامی و ملی خود گردانید.آثار عطاس که از بیست و پنج متجاوز است به ده زبان ترجمه شده است. *** دکتر العطاس از متفکران اسلامی بنام در منطقه جنوب آسیا در گفتاری در دومین کنفرانس جهانی آموزش و پرورش اسلامی که در سال 1991 در«اسلام آباد»برگزار شد،به گونهای شایسته و بایسته اندیشههای آغازین درباره سرشت دانش و تعریف و هدفهای آموزش و پرورش را مورد شرح و بسط قرار داده است. نگاه تازه وی به واژگان اصلی و راه و روش ترکیب آنها در عبارات معنادار،شاید نخستین تنظیم و مفهوم پردازی در نوع خود باشد که در محتوای خردورزی اسلامی و اندیشهگری دینی ما یافت میشود. در ذیل بخشی از کتاب وی به نام«ره آوردی در جهان شناسی اسلامی»را میآوریم.
خلاصه ماشینی:
"(7) اکنون میتوانیم خاطر نشان سازیم به همان شیوه که تفسیر و تأویل برای قرآن به کار میرود و همگی نظام تعقلی آن و معناهای بازتاب یافتهاش در حدیث و سنت و در اشیاء جهان تجربی است، کتاب جهان طبیعت هم باید با روشهایی علمی که از روشهای تفسیر و تأویل سرمشق میگیرد تفسیر شود و اشیاء جهان تجربی را«واژگانی»تلقی کند به عنوان نشانهها و نمادهایی در شبکهای از پیوندهای تعقلی که،در مجموع،یک یگانگی سازمند را توصیف میکند که بازتاب خود قرآن کریم است.
علم اساسی بیانگر فرض عین،انسجام یافته و ترکیب شده به سان یک یگانگی هماهنگ در سطح دانشگاه به عنوان یک ساختار نمونه برای سطحهای پایینتر،و علمی که همواره در قالبهای متوالی سادهتر در سطحهای پیش دانشگاهی،دبیرستانی، و ابتدایی نظام آموزشی در سراسر جهان اسلام بازتاب داشته باشد،چنین علمی نه تنها باید به مقتضای درک و دریافت اهل تسنن باشد،بلکه باید با تعبیر شیعی نیز سازگار افتد.
این دیدگاه که هماهنگ و در حقیقت ویژگی سنت دینی و فکری اسلامی است،به معنای آن است که اگر چه دانشگاه اسلامیای که مجسم میکنیم باید به منظور تخصص در انواع خاص علوم منطقی،معقول و فلسفی و حتی در خود علوم دینی تدارک شود،اما مفهوم تخصص (specialism) در بافت آموزش و پرورش اسلامی بیانگر همان معنایی نیست که عموما امروز از آن برداشت میکنیم.
اولویتها،توانمندیها،وظیفهها و آماده سازی دانشکدهها و بخشهای درون آن و نیز سرپرستی آن هم،مانند آنچه در عمل وجود دارد نخواهد بود؛چون اگر قرار باشد دانشگاه به انسان کامل بیانجامد،پس ساختارهای درونی و بیرونی آن،اداره و نگهداری آن،شناخت و تصدیق اقتدار شایسته در درونش به وسیله خود دانشگاه،همه ناگزیر الگویی عملی از طرح انسان،آن گونه که اسلام مجسم کرده است،خواهد بود."