چکیده:
مسیحیان بعد از ظهور اسلام، طبق آیه 29 سوره توبه میتوانستند بر دین خود باقی مانده و با پرداخت جزیه به عنوان اهل ذمه در کنار مسلمانان به زندگی خود ادامه دهند. دستیابی به سیره نظری و عملی پیامبر( و خلفای بعد از ایشان بدون بررسی و نقد دیدگاههای مورخان که در ارتباط با اهل ذمه، بخصوص مسیحیان ذمی، مطلب نگاشتهاند، خالی از آثار مطلوب خواهد بود. از سوی دیگر، به نظر میرسد بعد از گسترش فتوحات در مناطق مسیحینشین و درپی آن افزایش تعداد ذمیان در جامعه اسلامی، مباحث حقوقی مربوط به ذمیان به شکل جدیتر مطرح شد.در این مقاله، بازتاب حیات مسیحیان ذمی در منابع اسلامی، همچون تاریخهای عمومی، محلی، سیره و مغازی، منابع فقهی، کتابهای فتوح و خراج، ادبی و آدابالملوکها و سرانجام منابع جغرافیایی به طور جداگانه بررسی و مطالعه میشود. بر اساس مطالعات انجام شده در این مقاله، گزارشهای متفاوت و متناقضی از حیات دینی ـ اجتماعی و اقتصادی مسیحیان ذمی در منابع تاریخی و فقهی ثبت شده است.
خلاصه ماشینی:
"توجه ابنعساکر به جریان فتوحات در شام، موضعگیری قبایل عرب مسیحی در برابر مسلمانان و ذکر عهدنامههای منعقد شده با آنان، اطلاعات با ارزشی است که در تبیین وضعیت مسیحیان در عصر خلفای نخستین کمک شایانی میکند.
اشاره او به محدودیت اجتماعی ـ سیاسی مسیحیان مصر در زمان عمربن عبدالعزیز و حیات دینی مسیحیان 592 علت اهمیت این کتاب برای موضوع این نوشتار است.
علت اهمیت این کتاب درخصوص این موضوع، گزارشهای صولی از جزیه و فرعیات مربوط به آن در زمان پیامبر(، خلفای نخستین و اشاره به محدودیتهای اجتماعی مسیحیان ذمی در زمان خلافت عمربن خطاب است.
نتیجهگیری تاریخهای عمومی مهمترین تکیهگاه محققان در بررسی حوادث تاریخی است، گرچه درخصوص موضوع مسیحیان ذمی، مطالب قابل توجهی ندارند، زیرا برخی مانند طبری و ابناثیر طبق سبک تاریخنگاری سنتی، بیشتر به شرح حوادث سیاسی پرداخته و به حیات اجتماعی توجهی نداشتهاند با این حال، اشاره طبری به عهدنامههای منعقدشده با مسیحیان مناطق مفتوحه و اشاره ابناثیر در الکامل به محدودیت سیاسی ذمیان در دستیابی به امور اداری در زمان عمربن عبدالعزیز کمک قابل توجهی به تبیین حیات دینی ـ سیاسی مسیحیان ذمی در دورۀ خلفای نخستین و اموی کرده است.
به نظر میرسد مورخان مسلمانی که به عهدنامه منسوب به عمربن خطاب استناد کرده، محدودیت اجتماعی ـ دینی سختی برای مسیحیان شام قائل شدهاند، حال آنکه روایتهای آنان در مورد حیات دینی ـ اجتماعی مسیحیان در زمان عمربن خطاب با اتکا به این عهدنامه و به سبب مغایر بودن محتوای آن با سایر عهدنامههای مناطق مفتوحه و عدم ذکر آن در منابع متقدم فتوح، چندان اعتباری ندارد."