چکیده:
این مقاله بر آن است تا یکی از مسائل مهم در حوزه دین پژوهی و فلسفه دین، یعنی
مسأله شر را مورد بررسی قرار دهد. برخی از منتقدان، وجود شر در جهان را با
خداباوری منافی میدانند. در مقابل متفکران و متکلمان دینی تلاش کردهاند برای این
معضل، راه حلهایی بیابند. این مقاله میکوشد که مهمترین این راه حلها را به صورت
مختصر مورد بررسی قرار دهد. ابتدا برای روشنی هرچه بیشتر به توصیف مفهومی و مصداقی
شر اشاره شده و سپس برای حل مسأله شر، پنج راه حل مطرح گردیده است که عبارتند از:
1. شر، امر عدمی است 2. شر لازمه جهان مادی است 3. شر لازمه آزادی انسان است. 4. شر
ناشی از جزئی نگری است 5. شر ناشی از جهل انسان است. به نظر میرسد که اگر انسان
بخوبی به این راه حلها توجه کند معضل شرور را دیگر منافی با خداباوری نخواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
"اگر خدا قادر و عالم مطلق و خیرخواه محض است، چرا شر در جهان وجود دارد؟ برخی از متفکران مسأله شر را این گونه به اپیکور نسبت دادهاند: "یا خدا میخواهد شرور را نابود کند و نمیتواند یا میتواند و نمیخواهد، یا نه میخواهد و نه میتواند و یا هم میخواهد و هم میتواند.
در نقد این نظر میتوان گفت که اگر آدمی خود جزء گروه بردگان باشد، آیا باز حکم میکند که اخلاق سروران و آنچه حس قدرت را تشدید میکند، خیر است؟ انسان باید همواره خود را میزان و معیار قرار دهد و یا ببیند آیا میتواند آن خیر را در مورد خود هم ساری و جاری بداند و یا قانون عام گرداند.
"ملاصدرا در کتاب اسفار این مسأله را مطرح نموده و سپس می کوشد که به آن پاسخ دهد: یکی از اشکالات این است که عالمی یعنی عالم ماده که در آن خیر غالب بر شرور است، چرا به گونه ای خلق نشده است که اصلا شری در آن نباشد، به طوری که موجودات، همه خیر محض باشند؟ جواب این است که اگر عالم خیر محض باشد، دیگر این عالم، عالم ماده نخواهد بود، بلکه عالمی دیگر می شود.
اگر بخواهد قوانین این عالم به گونه ای دیگر باشد، دیگر عالم ماده نخواهد بود و چون خداوند، حکیم، عالم و قادر و خیرخواه مطلق است، اگر امکان خلق جنس چنین جهان مادی بود، خلق می شد و چون خلق نشده است، پس امکان وجود آن هم میسر نبوده است."