چکیده:
یکی از پیامبران بزرگ الهی که در آیه های فراوانی از او یاد شده، سلیمان بن
داود(علیه السلام) است. خداوند، نعمت ها و مواهب گوناگون بزرگی مانند علم و حکمت،
آشنایی با زبان حیوانات، تسخیر باد، سپاهی مرکب از جن و انس و ملک، و حکومت گسترده
و بی نظیر به او داده بود. در اثر گستردگی قلمروی ملک وحکومت و اقتدار فوق العاده
ای که داشته، حکایات و داستان های فراوانی در کتاب های تفسیر و قصص انبیا درباره او
نقل شده که تعدادی از آن ها به روشنی رنگ افسانه دارد. یکی از این داستان ها داستان
انگشتری اسرارآمیز سلیمان است که گویا تمامی قدرت و حکومت او وابسته به آن بوده
است، به طوری که وقتی یکی از شیاطین، آن را از وی ربود، سلیمان تا مدتی از قدرت و
حکومت معزول شد و شیطان به جای او بر سریر سلطنت نشست. بسیاری از مفسران، این
افسانه را در تفسیر آیه 34 و 35 سوره ص نقل، و در واقع، این دو آیه را با این قصه
تفسیر کرده اند.
در این مقاله، موضوع خاتم سلیمان و داستان ربوده شدن آن بررسی شده و اثبات می شود
که این داستان، از اسرائیلیات است و با دو آیه مزبور ارتباطی ندارد.
خلاصه ماشینی:
"تفسیر الدر المنثور سیوطی نیز در تفسیر الدر المنثور در تفسیر آیه مربوط به فتنه سلیمان و افکنده شدن جسدی بر روی تخت او، داستان هایی شبیه آن چه صنعانی و طبری و علی بن ابراهیم قمی آورده از راویان و مفسران مختلف نقل کرده که ما تنها آن چه را از ابن عباس نقل کرده است می آوریم: سلیمان خواست برای تطهیر برود، انگشتری خود را به همسرش «جراده» که محبوب ترین زنانش بود سپرد، شیطان به صورت سلیمان نزد او رفت و انگشتری را از او گرفت و وقتی آن را در انگشت خود کرد جن و انس و شیاطین از او اطاعت کردند.
فخر رازی فخر رازی در تفسیر آیه یاد شده پس از نقل تعدادی از داستان هایی که بعضی از آن ها را نقل کردیم می گوید:اهل تحقیق به چند دلیل این سخنان را رد کرده اند: الف ـ اگر شیطان بتواند از نظر جسم وصورت ظاهری به صورت انبیا مجسم شود هیچ اعتمادی به هیچ یک از شرایع باقی نمی ماند، زیرا در این صورت شاید کسانی که مردم آن ها را به صورت محمد(صلی الله علیه وآله) و عیسی و موسی(علیهم السلام) دیده اند خود آن هانبوده اند، بلکه شیاطین بوده اند که برای اغوا و گمراه سازی مردم به شکل آن ها مجسم شده بودند، و معلوم است که این معنا، از پایه و اساس باطل است."