"به این ترتیب، در گاثاها هنوز سوشیانت چهرهای مرتبط با پایان گیتی، «فرشگرد» (3) و داوری انجامین نیست، بلکه چون اصطلاحی عام و آشنا، برای همه آن نیکنفسان منتظری بهکار رفته است که زرتشت نیز در شمار آنان قرار دارد.
در واقع، مفهوم سوشیانت، همچنانکه از گاثاها و یشتها آشکار است، ریشه در باورهای بسیار کهن ایرانیان باستانی دارد و بهرهگیری زرتشت از این مفهوم نیز در همان چارچوب کهن بوده، لیکن با آموزههای اصیل زرتشت راجع به معاد و در همترازی با اعتقاد به سال کیهانی بزرگ و فرجام جهان، آخرین سوشیانت دیگر نمیتوانست فارغ از رخدادهای معاد زرتشتی قلمداد شود و به نظر راقم این سطور، هرچند باور به سوشیانت آخرین قدمتی فراتر از زرتشت دارد، لیکن تجسم کارکردهای دینی برای او محصول دوران پس از زرتشت است.
بنابراین، میتوان پرسید که چرا سرایندگان یشتها از تصریح دقیق و روشن براینکه سوشیانت از نسل زرتشت است، طفره رفتهاند؟ آیا باور به برخاستن «رهانندهها» از دریاچه کیانسیه مقدم بر زرتشتیگری است؟ و چرا این سوشیانتها به نام مادرانشان نامیده میشدند، نه پدر نامآورشان: زرتشت پیامبر؟ آیا نمیتوان در این امر ریشههای باورهای مادرسالارانه را یافت؟ (1) (4) دقت در ادبیات پیشگویانه راجع به سوشیانت، بهویژه آنچه در منابع متأخر آمده، نشان میدهد که باور به موعود در اندیشههای مزدیسنایی عمیقا مبتنی بر اسطورههای بازگشت به عصر زرین است؛ زیرا مهمترین کارکرد سوشیانت احیا و بازسازی گیتی بر مبنای الگوی نخستین آن (= فرشگرد) دانسته شده، که این امر با نگرش دوری و نه خطی به «تاریخ» انطباق دارد."