"نجم الدین رازی در بحث سفر روح برای تعلق به بدن، از این حقیقت پرده برمیدارد که نفس علاوه بر کمالات روح و دل از کمالات تمام عوالم وجود برخوردار است، روح در این سفر هنگام گذر از عوالم مختلف ـ سیصد و شصت هزار عالم ـ از هر عالم ما حصل آن را با خود بر میدارد که هر چند هر یک از آنها برای او حجابی میشود ولی بر کمال او نیز میافزاید: بدانکه چون روح انسان را از قرب و جوار رب العالمین بهعالم قالب و ظلمت آشیان عناصر ووحشت سرای دنیا تعلق میساختند، برجملگی عوالم ملک وملکوت عبور دادند و از هر عالم آنچه زبده و خلاصه آن عالم بود با او بار کردند...
البته نجمالدین رازی، چون حقیقت انسان را مرکب ازمراتب مختلف میداند، این خطاب قرآن در بازگشت را، به مجموع مراتب نسبت میدهد و نفس را در آیه شریفه به حقیقت انسان بازگشت میدهد، اما بلافاصله متذکر میشود که اگر ما در این بازگشت روح را نیزمدخلیت میدهیم ازاین جهت است که روح بذر اولیه بوده وهربذری بهنحوی در ثمره موجود است، هرچند تبدیل شده و دیگر صورت فعلی خویش را دارا نیست.
این معرفتی خلاف واقع است که او باید با سعی و تلاش آن را برطرف کند و دریابد که مهمترین بعد وجودی او که غایت خلقت او نیز محسوب میشود از عالمی دیگر نشأت گرفته و او صرفا موجودی مادی نیست و اگر چه در ابتدا خصوصیات مادی بر وجودش غلبه دارد، ولی همان تجلی ضعیف ملکوتی در وجودش آنچنان استعداد تکامل را برای او فراهم کرده است که میتواند به لقای برهمن نائل گردد."