چکیده:
گرچه کتب تاریخنگاری، طبقاتنگاری را یکی از اصیلترین انواع و شعب
تاریخنگاری مسلمانان به شمار میآورند، اما در کمتر نوشته تاریخنگاری میتوان
از مبانی و مبادی این شعبه سراغ گرفت تا آنجا که حتی تعریف مفهوم محوری
«طبقه» را در این کتب نمیتوان یافت.
از سوی دیگر، مقایسه حجم فراوان کتب طبقاتنگاری در رشتههای مختلف با
حجم بسیار اندک مباحث مقدماتی این فن، چهرهای ناهمگون از آن را به نمایش
میگذارد و با مراجعه به همین مباحث اندک، این نکته آشکار میگردد که این
حدیث شناسان بودند که به جهت نیاز مبرم خود به چنین مباحثی، اقدام به طرح
مبانی و مبادی طبقاتنگاری، همچون تعریف طبقات و فواید و اشکالات آن
نمودند.
نوشته حاضر بررسی این مباحث را به همراه مباحثی همچون سبکهای
مختلف طبقاتنگاری و پیشینه نگارش درباره مبادی طبقات نگاری به عهده گرفته
است.
خلاصه ماشینی:
"اما وارد نبودن این اشکال مانع از آن نخواهد بود که کار اولین کتب طبقات، همانند طبقات این سعد که مؤلف، طبقات تابعین و پس از آن را بر اساس شهرهای محل سکونت آنها تقسیم بندی نموده است، را تحسین نماییم؛ زیرا ناگفته پیداست که این عمل در تحصیل فایده طبقات نگاری مؤثرتر است، و شاید ملاحظه همین نکته باشد که بعضی را ناگزیر به آوردن عنصر «تقارب مکانی» در تعریف طبقات نموده باشد، به گونهای، که از تعریف قبلی عدول نموده و تعریف زیر را ارائه کردهاند: «[الطبقة هم] طائفه من الرواة (اوالعلماء) تعاصروا زمنا کافیا و جمعت بینهم علاقة مکانیة اوعلمیة او قبلیة ما»(13) اما نکتهای که تذکر آن در پایان این بحث لازم است آن است که با مطالعه کتب طبقاتنگاری و نیز نظرات دانشمندان این فن، نمیتوان به تعریفی که جامع همه آن نظرات بوده و مقبول نزد همه طبقات نگارن باشد، دست یافت و شاهد این مطلب اینکه، بعضی از دانشمندان حدیث به این نکته اعتراف نمودهاند که ممکن است یک راوی به اعتبارات مختلف در طبقات متفاوت جای گیرد، چنانچه ابن الصلاح درباره انس بن مالک چنین میگوید،(14) و یا مثلا مجلسی اول، ابانبنابی عیاش را از اصحاب طبقه نهم، دهم و یازدهم به حساب میآورد."