چکیده:
شیوه روایت دوم شخص، با وجود کمتوجهی هموارهای که نویسندگان و منتقدان نسبت به آن داشتهاند، قابلیتها و توانمندیهای بسیاری در به تصویر کشیدن درونیترین بخش های ذهن آدمی دارد. مهمترین انواعی که برای این شیوه شناسایی شده عبارت است از: 1- روایتی که راوی و قهرمان و مخاطب آن، شخصیتی واحدند؛ 2- روایتی که راوی شخصیتی مستقل از مخاطب/ قهرمان داستان دارد. بررسی دیوان حافظ نشان میدهد وی در ابیات تخلص خود هنرمندیهای بسیاری نشان داده که از جمله آنها، کاربرد ماهرانه شیوه روایت دوم شخص است. حافظ، حدود 60 درصد از ابیات تخلص خود را به این شیوه سروده و در این ابیات، از هر دو نوع روایت دوم شخص استفاده کرده است. عمدهترین کارکردهای نوع اول از شیوه روایت دوم شخص در ابیات تخلص حافظ، بیان مفاهیم گوناگون عرفانی، مدح، خودستایی، طنز و ... با استفاده از «صدای کوچک درونی» است که گاه، به حافظ امر و نهی میکند و گاه، در نقش دوست و همدل وی آشکار می شود. مهمترین ابتکار حافظ در این زمینه، استفاده از شیوه روایت دوم شخص برای ستایش از شعر خویشتن است.
Although critics and novelists have not paid enough attention to the second person point of view، it has a lot of potentials for picturing the deepest parts of human mind. Most important types of this model are: 1. narratives in which the narrator، the protagonist and the addressee are the same; 2. narratives in which the narrator is separate from the protagonist/addressee. Reviewing the complete works of Hafiz proves the poet’s mastery in his poetic name lines; one of them being the artistic use of second person point of view. In almost 60 per cent of his poetic name lines، Hafiz has drawn upon this model. He uses both types of the second person pattern. The Main function of this model in Hafiz’s poetry is the expression of different concepts such as mysticism، eulogy، self-praise and irony by employing “tiny inner calls” that sometimes give orders or forbid the poet from doing something. The “calls” occasionally appear as those of a friend. The main innovation of Hafiz in this respect is using the second person technique to praise his own poetry.
خلاصه ماشینی:
"را نیز دربرمی گیرد؛ تا بدان جا که می توان در محدوده یک بیت یا حتی یک مصراع نیز، ردپایی از روایت را جست وجو و شیوه پرداخـت آن را بررسی کرد؛ مانند دو بیت زیر که هر یک در مجال کوتاه خود، روایتـی را بـه بیـانی بسـیار مختصر، ارائه کرده اند: عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است (غزل ٤١/ ص ١١٦) ندای عشق تو دیشب در انـدرون دادنـــد فضای سینة حافظ هنوز پر ز صداست (غزل ٢٢/ ص ١٠٨) حافظ ، چنانکه ذکر شد، در ابیات تخلص خـود، گذشـته از بهـره بـردن از دو شـیوه رایـج روایت اول و سوم شخص (راوی اول و سوم شخص )، از نوع کم کاربرد روایـت دوم شـخص نیز استفاده بسیار گسترده ای کرده است .
از جمله این پژوهش ها باید از مقاله دکتر شفیعی کدکنی با نام «روان شناسی اجتماعی شعر فارسـی » (نگـاهی بـه تخلـص هـا) (١٣٨٢) نام برد که به بررسی حضور و جایگاه بیت تخلص در شعر فارسی پرداختـه اسـت ؛ و نیز مقالة «ارزش تخلص و کاربرد آن در شعر حافظ » (١٣٨٤) از علی محمـد آسـیابادی کـه بـه بررسی کارکردهای ویژه ی تخلص و این کارکردها در غزل حـافظ پرداختـه و مـواردی ماننـد برجسته کردن تمایز میان شاعر و گویندة نمایشی شعر و نیز فراهم کردن امکان انتقاد یا فـراهم کردن فضایی برای بیان پایگاه اجتماعی شاعر را در شمار این کارکردها برشمرده و حافظ را در زمینه بهره بردن از این کارکردها بسیار موفق ارزیابی کرده است ."