خلاصة:
تحجر و جمود فکری همزاد با ادیان و عقاید بشری است. تاریخ اسلام و جامعة اسلامی نیز از بدو تشکیل حکومت اسلامی در مدینه از این جریان انحرافی به دور نبوده و در دورههای مختلف تاریخ اسلام شاهد فراز و فرود این جریان هستیم، به ویژه در دوره معاصر ایران جریان تحجر به سوی ریشهدارتر و تنومندترشدن حرکت است. در این مقاله تاکید بر نوعی از تحجر است که نگاه سلفی به دین و مذهب دارد و هیچ تحول و نوآوری و حتی تحول مبتنی بر اصول را بر نمیتابد. تحجر از جمله جریانهای مخالف با تفکر و نهضت امام خمینی(ره) به شمار میرود؛ از این رو امام به موازات حرکت سیاسیاش، با صراحت و جدیّت بیشتر به مبارزه و مقابله با جریان تحجرگرایی برخاست. این رویکرد امام با تحجر پس از پیروزی انقلاب افزایش یافت و به ویژه در اواخر عمرش در پیام تاریخی منشور روحانیت درباره این جریان فرمودند: «خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختیهای دیگران، نخورده است».
ملخص الجهاز:
"این نوع نگرش در منظومه فکری امام خمینی(ره) زیانبار بوده و نه تنها آنان را اهل ولایت ائمه ندانسته و وردهای ظاهری آنان را مرید و شیفته و شیدای امامان قلمداد نکرده، بلکه معتقد بود که آنان دیانت هم ندارند، چراکه عملکرد آنان در دوره هشت سال جنگ بین ایران و عراق، ضربه به اسلام و کشور بوده است.
آنان با مطلق انگاشتن برداشتهای خود گاه چهرهای خشن و نامناسب از اسلام به مردم ارائه مینمایند که در تضاد با عقل و فطرت انسانی است؛ مثلا با برداشت غلط از آیات و روایات، شور و نشاط و خندیدن و شادی را در جامعه به خصوص برای جوانان که از نعمات الهی به حساب میآید، منع کرده و ضد ارزش جلوه میدهند، ولی حزن و اندوه و اشک را ارزش تلقی کرده و ترویج میکنند؛ در حالی که تعالیم قرآن و پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) غیر از این است.
(همان، ج21: 81) راههای مقابله با تحجرگرایی بازخوانی مجدد سختیها و دشواریهای انقلاب اسلامی و اقدامات امام خمینی(ره) در زمینه شالودهشکنی انگارهها و ساختارهای متحجرانه متحجران و واپسگرایان و راه دشواری که در این راستا پیموده شده است، و توجه به ابعاد و ریشههای این انگارهها از سویی، و تلاشهای سیاسی و فرهنگی گسترده و سازمانیافته تحجر مدرن برای تثبیت اصول خود و پیشگیری از اضمحلال و سقوط آن از سوی دیگر، این احتمال را که هم انگارههای کهنه تحجر از قبیل جدایی دین از سیاست، عدم نقش مردم در تعیین سرنوشت و یا نمادین بودن نقش آنان در حکومت، عدم کارآمدی اجتماعی سیاسی دین و..."