خلاصة:
میان ثبات و یا تغییرات جمعیت و برنامهریزی برای توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رابطه وجود دارد؛ زیرا اصولا، بدون اطلاعات کامل جمعیتشناختی، امکان برنامهریزی برای توسعه وجود ندارد. در هر جامعهای جمعیت از نظر رشد و یا عدم رشد، مراحل ثبات، سکون، بسط و توسعه، سکون مجدد و سقوط جمعیتی را سپری میکند. چند دیدگاه در خصوص تغییرات جمعیتی وجود دارد: نظریات افزایش، کاهش، ثبات و تناسب جمعیتی. پذیرش هریک از این نظریات، مستلزم داشتن سیاست مناسب جمعیتی است. رویکرد و گفتمان حاکم و سیاست جمعیتی پس از انقلاب بر ایران اسلامی، بر کاهش جمعیت مبتنی بوده است. اما اینک کشور ما، رویکرد سیاست افزایش جمعیت را در پیش گرفته است. این مقاله، با واکاوی و نقد نظریات و سیاستهای جمعیتی، نظریة «تناسب جمعیت» را متناسب شرایط اقلیمی کشور پیشنهاد میکند. همچنین سیاست راهبردی جمعیت در اسلام، فزونی کمی و کیفی جمعیت، با توجه به شرایط اقلیمی و امکانات موجود، با هدف کسب قدرت جامعه اسلامی و تحقق هدف خلقت میباشد.
خلاصة:
There is a relationship between demographic stability or changes and planning for economic، social and cultural development، because it is mainly impossible to plan development without complete demographic information. In every society، population passes the stages of demographic stability، stagnancy، development and expansion، re-stagnancy and decline in terms of population growth or no-growth. There are several views about demographic changes: theories of demographic growth، decline، stability and proportionality. Acceptance of each theory requires an appropriate demographic policy. After the victory of Islamic Revolution، the dominant discourse، approach and demographic policy in Iran were based on population decrease. Today، however، this country adopts the policy of population growth.
Having reanalyzed and criticized demographic theories and policies، the present paper proposes the theory of "proportionality of population" appropriate to territorial conditions. Furthermore، the strategic policy of Islam about population is qualitative and quantitative population growth with regard to territorial conditions and existing facilities، with the aim of empowering Islamic society and fulfilling the aim of creation.
ملخص الجهاز:
"ازاینرو، یکی از عناصر اصلی و کلیدی توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، وجود منابع کمی و کیفی انسانی مناسب است و برای برنامهریزی جهت توسعه همهجانبه یک جامعه، شناخت جمعیت و میزان رشد آن امری حیاتی است.
به نظر میرسد، فقدان سیاست پایدار و متناسب جمعیتی با توجه به ملاحظه همه شرایط کشور، و نیز فقدان برنامهریزی درست و سیاستهای مدون برای افزایش رشد و توسعه اقتصادی، و تأمین نیازهای اساسی کشور، و نسبت نادرست ناکارآمدی و نابسامانیهای اقتصادی به افزایش جمعیت، و نیز عدم تلاش درخور و جدی برای بکارگیری همه ظرفیتها و امکانات و توانمندیهای کشور برای رفع مشکلات موجود، ریشه و عامل اصلی بسیاری از مشکلات فعلی کشور ماست.
ازآنجاییکه پیشنیاز ضروری توسعه همهجانبه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، وجود منابع انسانی کمی و کیفی کارآمد است، ناکارآمدی اقتصادی در این عرصه، ناشی از فقدان برنامهریزی برای بهکارگیری همه توان و ظرفیت کشور در این عرصه است.
4. نظریه تناسب جمعیت این نظریه نیز برخلاف سه نظریه قبل، نه به یکباره مخالف مطلق افزایش، کاهش و یا ثبات جمعیت، بلکه قائل به وجود شرایط، ظرفیتها، امکانات جامعه و جمعیت موجود آن و اتخاذ سیاست جمعیتی متناسب با آن است.
در گذشته، سیاست جمعتی معطوف به تنظیم مقرراتی جهت افزایش و یا کاهش جمعیت بود، ولی امروزه دولتها از طریق این سیاستها میکوشند تا از راه ایجاد تعادل میان عامل جمعیتی از یکسو، و عوامل اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی از سوی دیگر، امکانات هرچه بیشتر و به دنبال آن، حالت رفاه و آسایش را برای افراد جامعه فراهم میسازند (صادقپور رودسری و دیگران، 1383، ص85)."