خلاصة:
چکیده انسان در جامعة بدوی زندگی طبیعی و در جامعة مدنی زندگی انسانی دارد. در نهجالبلاغه کسی اخلاق و سیاست را، بهمثابة بارزترین وجوه زندگی اجتماعی انسان، تحقق میبخشد که افزونبر «خود طبیعی» و انسانیاش زندگی تکاملی و بینش استعلایی داشته باشد. درعین حال، نهجالبلاغه بر استفاده از عقل کاربردی تأکید میورزد: «برای تو، از عقلی که داری، همینقدر کافی است که راههای گمراهی را از رستگاریات روشن بسازد» (نهجالبلاغه، 1389: حکمت 421/ 1131). آنچه در مکتب امام علی (ع) مفهوم سیاست را تعالی بخشیده و رابطة آن را با ارزشهای اخلاقی تضمین کرده است، خاستگاهی مشترک به نام «حق الهی» است که موضوعاتی مانند حکومت، رابطة متقابل زمامدار و مردم، مسائل حقوقی، و تکالیف ناشی از آن را به یک رشته میکشد و عنصر سیاست را چونان وجهی الهی بهتصویر میکشد و وظیفة انسان دانا و معتقد را مشخص میکند. این مقاله با محورقراردادن خطبة 216 نهجالبلاغه بهسامان رسیده و درپی آن است که، با تبیین برخی مفروضات اولیه، معنای حق الهی را بهصورت کلی معرفی کند و ارتباط اخلاق، ارزشها، دین، و سیاست را در حد امکان بررسی کند. بنابراین، در مواجهه با این پرسش اصلی، که چه رابطهای بین اخلاق و امر سیاسی در نهجالبلاغه برقرار است، میتوان این فرضیه را بررسی کرد: انشعاب مسائل حکومتی از ناحیة حق الهی، درعین حال که ضمانت راستین و خللناپذیری برای آمیختن ارزشهای اخلاقی با مقولة امر سیاسی پدید میآورد، حقوق و تکالیف انسانی را نیز واضح و مطلوب بیان میکند.
ملخص الجهاز:
کلیدواژه ها: حق الهی ، جهان آفرینش ، انسان ، اخلاق ، سیاست مقدمه پرسش مهمی که در روزگار معاصر محققان علوم انسانی بدان توجه کـرده انـد ایـن کـه آیـا اخلاقی شدن سیاست ، برای رسیدن و رساندن انسان ها به حیات معقول ، ممکن است یا نه ؟ تحقیقات میدانی در حوزة مباحث جامعه شناختی اثبات می کند که اگر واسطه ای به نام قانون نباشد، رعایت شئون اخلاقی در بافت های جامعه ، که زیرمجموعة قواعد سیاسـی بـه شـمار می روند، امری تقریبا ناممکن است .
به ایـن ترتیـب کـه میان سیاست ، حقوق ، عدالت ، و تکالیف اجتماعی رابطـه ای براسـاس معرفـت و شـناخت ماهیت ها برقرار است و نهج البلاغه ، با ارجاع این مفاهیم به خاستگاه واحـدی بـه نـام حـق الهی ، شناسه ای دقیق و متناسب با مفهوم های عقلانی و فطری انسان عرضه می کند.
١٤ موضوع حقوق در نهج البلاغه ، علاوه بر آن که دارای قواعد هستی شناختی اسـت و اصـل حـق را از رأس هـرم عالم وجود (باری تعالی ) به قسمت ها و بخش های دیگـر جـاری مـی کنـد، در نفـس خـود اخلاقی و عقلانی است و درعین حال ، تأکید بر بحث عدالت را مد نظر قرار می دهد؛ برای نمونه می توان به آیة قصاص (بقره : ١٧٧) در قرآن اشاره و به این عبارت ها توجه کرد: ١.