خلاصة:
تحلیل محتوا و نقد ادبی از جمله پرکاربردترین روش ها و رویکردها در پژوهش های ادبیات و به طور خاص ادبیات کودک است. در حال حاضر تحلیل محتوا با دو رویکرد کمی و کیفی در بسیاری از پژوهش ها مورد استفاده قرار می گیرد. به نظر می رسد که رویکرد کیفی در تحلیل محتوا قرابت زیادی با نقد ادبی به عنوان یکی از رویکردهای رایج در پژوهش های ادبی دارد. از مجموع 75 پژوهش بررسی شده که در پنج شماره ی دوفصلنامه ی علمی پژوهشی مطالعات ادبیات کودک منتشر شده اند یا به صورت گزارش طرح پژوهشی در کتابخانه ی بین المللی کودکان مونیخ نگهداری می شوند، 41 مورد آنها به نقد و تحلیل متون پرداخته اند. در این میان برخی صراحتا به روش تحلیل محتوا اشاره کرده اند و برخی نیز صرفا بر وجه تحلیلی کار تأکید کرده اند. تفکیک مرز مشخصی میان روش ها و رویکردهای به کار گرفته شده در این پژوهش ها امر آسانی نبوده است. اغلب پژوهش ها با رویکردی کیفی و تحلیلی، مبتنی بر شاخص های گوناگون نقد ادبی، از جمله نقد ساختارگرایانه یا فمینیستی یا سایر نظریه های ادبی انجام شده اند. بهره گیری از تکنیک های تحلیل محتوا مبتنی بر معیارهای نقد ادبی می تواند در بهبود کیفیت پژوهش های تحلیلی ادبیات کودک راهگشا باشد.
ملخص الجهاز:
پژوهش محمدی (۱۳۹۲) با عنوان «تحقیقات تحلیل محتوا در ادبیات کودکان و نوجوانان ایران از سال ۱۳۵۳ – ۱۳۹۰» نتایجی جالب را فراروی ما قرار میدهد؛ او در این پژوهش، ۳۶ مقاله و پایاننامه و طرح پژوهشی را که با روش تحلیل محتوا در ادبیات کودکان انجام شده، شناسایی کرده است.
«دیگرانی» که در این متن به آنها اشاره شده است، بزرگترین منتقدان و نظریهپردازان ادبیات کودک در سطح جهان هستند؛ افرادی مانند پیتر هانت<FootNote No="160" Text=" Peter Hunt"/>، ایدن چمبرز<FootNote No="161" Text=" Aidan Chambers"/>، ژاکلین رز<FootNote No="162" Text=" Jaqueline Rose"/>، جک زایپس<FootNote No="163" Text=" Jack Zipes"/>، پری نودلمن<FootNote No="164" Text=" Perry Nodelman"/> و ماریا نیکولایوا<FootNote No="165" Text=" Maria Nikolajeva"/> که دیدگاههایشان در حوزهی نقد و تحلیل و نظریهپردازی ادبیات کودک مبنا و منشأ اثر بوده و هست.
هنگامی که از تحلیل محتوا سخن به میان میآید، ممکن است بسیاری از افراد به کمیکردن یا سنجشپذیری برخی نمادهای بهکاررفته در متنهای گوناگون بیندیشند؛ اما این روش از زمانی که برای نخستین بار، در سال ۱۹۶۱، بهعنوان مفهومی مستقل، در واژهنامهی وبستر<FootNote No="166" Text=" Webster"/> به کار رفت، تاکنون راهی طولانی را پیموده باشد.
در برخی از متون نظری پژوهش کیفی، مانند درآمدی بر تحقیق کیفی (۱۳۸۷) یا پژوهشهای کیفی و روشهای ارزیابی (۲۰۰۲)، تحلیل محتوا نه بهعنوان یک روش مستقل، بلکه در دل روشهای تحلیلی و تفسیری دیگر بررسی شده است.
در برخی پژوهشها، بهطور مشخص، به روش تحلیل محتوا اشاره شده و در تعدادی از آنها نیز بر اصطلاح نقد ادبی تأکید شده است.