ملخص الجهاز:
اما حصر تفاوت در محبس مفهوم به چه معناست؟ برای پاسخ به این پرسش میتوان به تحلیلی رجوع کرد که دلوز در فصل اول تفاوت و تکرار، از درخت فورفوریوس عرضه داشته است.
حال در پاسخ به این پرسش که «آیا این فصلها موجودند یا نه؟» چه میتوان گفت؟ اگر بگوییم موجود نیستند، با این مشکل مواجه میشویم که چگونه از ضم معدوم به موجود یک مقوله حاصل میشود؛ و اگر بگوییم موجودند، از آنجا که از آغاز فرض بر این بوده که وجود جنس است، وجود برای هر فصل جنس خواهد بود و به ازای این جنس دوباره به فصل دیگری نیاز است که فصل فصل است؛ برای فصل فصل هم همین مشکل پیش میآید و در واقع، به این ترتیب با تسلسلی که بدان گرفتار میآییم، هیچگاه به مقولات نمیرسیم.
»۲۷ اما با اشتراک معنوی وجود چگونه میتوان به چنین تفاوتی رسید؟ این ایراد را خود دلوز در درسگفتار ۱۹۷۴/۱/۱۴ مطرح میکند: «اگر بگویم وجود مشترک معنوی است، یعنی بر همهچیز به معنایی واحد حمل میشود، آنگاه تفاوت میان [موجودات] چه میتواند باشد؟» به نظر میرسد که اگر بگوییم وجود به معنایی واحد بر همة موجودات حمل میشود، نمیتوانیم بگوییم موجودات بر چه اساس با یکدیگر تفاوت دارند و ناگزیریم وجود را به شیوهای عارفانه حقیقت واحد بسیطی تلقی کنیم.
به این ترتیب «وجود»، «اینهمانی یا هویت» و «وحدت» به منزلة مفاهیم اساسی هستیشناسیهایی که در سیطرة تصویر جزمی اندیشه شکل گرفتهاند، در فلسفة دلوز نیز ظاهر میشوند، اما در اثر زمینلرزة حاصل از نیروی تصویر انتقادی اندیشه جایگاهشان کاملا تغییر کرده است: وحدت وحدت کثرت است (معنای حاصل از سنتز پارههای کثیر)؛ هویت هویت تفاوت (تفاوت تکرار شدهای که معنا را قوام میبخشد)، و وجود وجود صیرورت یا بودن شدن (بازگشت جاودانۀ تفاوتی که فقط میتوان تکرارش کرد).