خلاصة:
در این مقاله به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که ادیبان سیاسی دوره مشروطه به چه میزان با پدیده نوظهور جمهوریخواهی، آشنا شده بودند. هدف ما از این پژوهش دستیابی به شناختی نسبی از مفهوم پدیده وارداتی "جمهوری" در دوران گذار مشروطیت و نیز انواع جهتگیریها و جبههگیریهاست که ادیبان از جناحهای مختلف بدان دامن میزدند. این پژوهش از آن جهت حائز اهمیت است که میتواند به ما تصویری دقیقتر از نوع نگرش و بافت فکری ادیبان سیاسی دوران مشروطه (با تکیه بر شاعران آن) ارائه دهد و به نقش کارساز و ظرفیتهای بالقوه شاعران و نویسندگان در جریانسازیهای متنوع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و جهتدهی به پدیدههای وارداتی در مسیرهای مورد نظر توجه کند.
ملخص الجهاز:
"عارف نیز چندی قبل با اشعارش نشان داده بود که مشتاق و تشنه قهرمانپروری است و لذا به عنوان یک شاعر ملی، با مثنوی دلربای خویش، سرنوشت یک قهرمان ملی دیگر یعنی "کلنل محمدتقی خان پسیان" را چنین به ایجاز ثبت کرده بود: «این سر که نشان سرپرستی استامروز رها ز قید هستی است» (سپانلو، 1375: 11) اما در پی بالا گرفتن تب جمهوریخواهی در ایران، عارف با سرودن "غزل جمهوری" علاقه و امید خویش به برپایی نظام آرمانی و مردمسالار را بروز داد و زمانی که در یک کنسرت شبانه، با حضور جماعتی از مردم تهران، چکامه خویش را در دستگاه ماهور و با طنین دلنواز خواند، شوری به پا کرد.
شاعر شوریده قزوینی در غزل دیگری که آن را در دستگاه بیات ترک نواخته است، احمدشاه قاجار واپسین تاجدار دودمان قجر را به ریشخند گرفته و در مقابل، سردار قزاق را عامل بقای ایران معرفی میکند: «سوی بلبل دم گل باد صبا خواهد بردخبر مقدم گل تا همه جا خواهد برد مژده ده مژده جمهوری ما تا همه جایهاتف غیب به تأیید خدا خواهد برد سر بازار جنون عشق شه ایران رادر اروپا چه خوش انگشتنما خواهد برد کس نپرسید که آن گنج جواهر کزهندنادر آورد، شهنشه به چه جا خواهد برد» (همان: 284) نفرت عارف از سلسله پادشاهی وقت در ایجاد دلبستگی او به جمهوریت بی تأثیر نبوده است: «روزی که نغمه جمهوری ساز شده به حکم روح انعطافپذیر خود و کینه دیرینهای که از خاندان قاجار به دل داشت، در گراندهتل تهران نمایشنمایی ترتیب داد و در این باره چنان خودنمایی کرد که بعدها به اشعار او استناد جستند» (آرینپور، 1375: 354) بدینترتیب، پیش از برقراری نظام جمهوری، آن را عارف سروده بود."