خلاصة:
این مقاله که در جستوجوی یک فلسفة نانوتکنولوژی است، به تعاریف، زمینههای تاریخی، کاربردها و پیامدهای نانوتکنولوژی، و نیز به بررسی ارتباط آن با فلسفه، پرداخته است. هدف از این نوشتار برشمردن مسائل، موضوعات، و جایگاه فلسفی نانوتکنولوژی به مثابة شاخهای از تکنولوژی است، که از سه منظر متافیزیکی (هستیشناختی)، معرفتشناختی (و روششناختی)، و ارزششناختی به آن نگریسته شده است. فلسفة نانوتکنولوژی حاوی برخی ورودیها (مبانی) و برخی خروجیها (پیامدهای) فلسفی است که هم فلسفة تکنولوژی به معنای عام را دربر دارد و هم به سبب ارتباط تنگاتنگ با علم نوین، برخی از آموزههای فلسفة علم و فلسفة علوم خاص، بهویژه فلسفة فیزیک، را هم دربر گرفته است.
ملخص الجهاز:
برای تصور این مقیاس ، بد نیست بدانیم یک تار موی انسان تقریبا (nm) ٨٠٠٠٠ است ؛ ویژگی های تعریف شده مقیـاس نـانوتکنولوژیکی بـه سـاختارها، وسـایل و سیسـتم هـایی برمی گردد که به سبب اندازة آن ها، با مقیاسی طولی در حدود تقریبا ١٠٠-١ نانومتر، لااقـل در یکی از ابعاد، کارکردها، و خصوصیات بدیعی دارند (٣ :٢٠٠٥ ,Mehta &Hunt ).
بونگه به چند مورد از مشترکات متافیزیکی علم و تکنولوژی اشاره می کنـد کـه ممکـن است در حوزة نانوتکنولوژی هم به کار آیند؛ یکی از مفروضات متافیزیکی مشـترک علـم و تکنولوژی مورد نظر بونگه این است که «جهان ترکیب یافته از اشیا است ، یعنی ، جهان ساده نیست و از ایده ها و یا سایه هایی از ایده ها ساخته نشده اسـت » (١٧٦ :٢٠٠٣ ,Bunge).
آن ها در باب نانوتکنولوژی می پرسند: «این انقلاب چه نوع از تبدیلات اجتماعی را در انبان دارد؟» (٥ :ibid) و درواقع ضمن اذعان به این گونه اثرگذاری ، راه هایی برای جهت دادن به تکنولوژی نانو ارائه می کنند که بیش تر در حوزة سیاست گذاری است .
بـا ایـن حـال بـه نظـر می رسد در تمایز با سایر انواع تکنولوژی ها، نانوتکنولوژی هم پیامـدهای معرفـت شـناختی خاصی دارد و هم بر مبانی معرفت شناختی خاصی مبتنی است ؛ به سبب وجود این نـوع از تکنولوژی در حوزة نانومقیاس ، که در مرز میان دنیای فیزیک کلاسـیک و فیزیـک کوانتـوم است ، در حوزة علم ، در این مقیاس ها و اندازه ها، معرفت شناسی سنتی بـه چـالش کشـیده شده است و فناوری های متعلق به این حـوزه ، مشـمول همـان تغییـرات معرفـت شـناختی شده اند.