ملخص الجهاز:
"مناجات محمود نعمتی شهری الهی از خویشتن خویش رنجورم و از جام عشق تو مخمور،پیالهای ده که ترک خمار کنم و خزان دل بهار کنم.
الهی هرچه غیر توست فانی است،دل گوینده این کلام روحانیست،سخن دل را زوال نیست و راستگوتر از او در این مجال نیست.
الهی هرچه میکشم از خویش است،نوش ندیدهام همه نیش است،نیش میکشم و المم نیست که قضاء تو در پیش است و این محمود عبدی درویش است.
الهی کاروان عمر درگذر است و گویی که ساربانش از این قصه بیخبر است،بیساربان این راه پیمودن را سرانجام ترکستان است و کالای ما را خریدار هندوستان است که مقصد این جمله نه آنست.
الهی از در رحمت بارانی براین کویر تافتهبار و این رنج جانکاه از جانهامان بردار.
الهی زاشتیاقت میسوزیم و به سوزن صبر لب میدوزیم،درد جانسوز ما را نهایتی نیست؛بله؛اما که این دل دردمند را شکایتی نیست."