ملخص الجهاز:
"اما فردوسی در همین یک جلد به اندازه تمام ایلیاد، دادگری را میستاید:به گودرز فرمود پس شهریارچو رفتی کمر بسته کارزارنگر تا نیازی به بیداددستنگردانی ایوان آباد پستبه هر کار با هر کسی داد کنز یزدان نیکی دهش یاد کن 39کیخسرو که به همراه فریدون از دادگرترین پادشاهان شاهنامه است، هنگامی که میخواهد سلطنت را به لهسراب واگذارد، ضمن آنکه نظر او را به سپنجی بودن جهان جلب میکند می گوید:چنان دان که رفتنت نزدیک شدبه یزدان تو را راه باریک شدهمه داد جوی و همه داد کنزگیتی تن مهتر آزاد کن 40در ایلیاد که موتیف جنگ، هر رویدادی را تحتالشعاع خود قرار میدهد، شاعر کهن، دیگر کمتر فرصت حاشیهپردازی و از داد سخن گفتن را مییابد:زئوس توفان را از آسمانها فرو میریزد، از داورانی که در دادگاه رای ستمگرانه میدهند و با همه خشم خدایان دست از دادگری میشویند، بیزار است.
45فردوسی برای بازداشتن زورمندان از ظلم و مصائب جنگ، از صحنه دلخراش مرگ پهلوانان در آوردگاه، شگفتترین بهرهبرداریها را میکند؛چرا که بار این جنگها بر عهده کشاورزها و خرده مالکینی چون او بود:بسی سر گرفتار دام کمندبسی خوار گشته تن ارجمندکفن جوشن و بستر از خون و خاکتن ناز دیده به شمشیر چاکبه ناکام میرفت باید ز دهرچه زو بهر تریاک یابی چه زهرندانم سرانجام و فرجام چیستدین رفتن اکنون بباید گریستدر داستان سیاوش نیز رستم که زبان مستقیم فردوسی است، رو در روی کیکاووس ایستاده و میگوید:چه جستی جز از تخت و تاج و نگینتن آسانی و گنج ایرانزمینهمه یافتی جنگ و خیره مجویدل روشنت به آب تیره مشوی 47انتقامزندگی اجداد ما، پیش از پیدایش دولت، بسی نجیبتر و بیغشتر از زیست ما در جهان تقسیم شده به طبقات بوده است."