خلاصة:
تصاویری که ادبیّات از زنان به دست داده تصاویری متناقض چون زن آرمانی، جادوگر، نابالغ و خام، زن فتّانه و وسوسهگر، مادر فداکار و زن مرگآور است. در این اندیشهها زنانگی به شکل آرمانگرایانه و شیطانی تقسیم شده که از این منظر نیز این تصاویر به مناسبات و روابط فرضی میان زن با مرد بستگی دارد و در این راستا زن بزرگتر یا کوچکتر از واقعیّت زندگی ارایه شده است.در این مقاله سعی شده است با بررسی تطبیقی بوفکور صادق هدایت و شازده احتجاب هوشنگ گلشیری ضمن اشاره به مشابهتها و وجوه افتراق دو اثر دیدگاه دوگانة این نویسندگان نسبت به زن مورد مداقّه قرار گیرد.
ملخص الجهاز:
در اين مقاله سعي شده است با بررسي تطبيقي بوفكور صادق هدايت و شازده احتجاب هوشنگ گلشيري ضمن اشاره به مشابهتها و وجوه افتراق دو اثر ديدگاه دوگانة اين نويسندگان نسبت به زن مورد مداقّه قرار گيرد.
» (همان: 155 و 156) اگرچه داستانهایی با محوريّت زن در ادبيّات معاصر وجود دارد که نویسندگان آنها مستقیماً از هدایت متاثر نشده اند بی هیچ اغراقی نقش هدایت آنچنان مشهود است که پرداختن به مقولة زن و جايگاه او در ادبيّات معاصر بدون پرداختن به بوفكور و ناديده گرفتن تأثير هدايت بر نويسندگان معاصر امري عبث و بيهوده خواهد بود.
صحنههاي مشابه دو داستان بوفكور و شازده احتجاب نقش مایه ها و صحنه های مشابهی در دو داستان «بوفكور» و «شازده احتجاب» وجود دارد که بارها مورد اشارة منتقدین قرار گرفته است و در این مقاله اشاره ای مجمل به آن ها ضروری می نماید.
صادق هدایت از پیشگامان گردآوری فرهنگ عامیانة زبان فارسی ، بر این اعتقاد است که « حس هنر و زیبایی در انحصار طبقات عالی و تربیت شده نیست ، نابغه های ساده ای نیز وجود دارند که در محیط های ابتدایی تولّد یافته ، احساسات خود را بی تکلّف ، با تشبیهات ساده به شکل آهنگ و ترانه های عامیانه بیان می کنند.
شاملو با سرودن این شعر قصد بیدار کردن مردم را دارد و برای نیل به این مقصود، از ابزاری که ساختة دست خود مردم است ، یعنی قصّه و افسانه بهره میگیرد.