خلاصة:
چکیده هرمنوتیک به عنوان یک روش مستقل، جایگاه ویژهای در حوزۀ تفکر بشری پیدا کرده است. این روش، بهویژه در قرن بیستم، توانسته است دستاوردهای خود را به دیگر حوزههای دانش چون فلسفه، الهیات، علوم اجتماعی، فلسفۀ علم، و ... ارائه کند و بحثهای جدیدی را در آن عرصهها پی افکند. هرمنوتیک به دو بخش هرمنوتیک فلسفی و هرمنوتیک روشی تقسیم شده است که عمدتا اولی با گرایش مفسرمحور و دومی با گرایش مؤلفمحور شناسایی میشود. در حوزۀ موضوع این مقاله مهمترین مسائلی که وجود دارند عبارتاند از: کدام نحله از هرمنوتیک قابل استفاده در مطالعات اسلامی است؟ و آیا میتوان بین روش رایج فهم متن در مطالعات اسلامی و هرمنوتیک رابطهای برقرار کرد؟ نویسندگان این مقاله با مطرح کردن امکان برقراری رابطه میان متون دینی و هرمنوتیک قصد دارند نشان دهند چون بهکارگیری هرمنوتیک فلسفی منجر به قرائتهای مختلف از دین و اعتقاد به تأثیر پیشفرضها و در نهایت نسبیگرایی میشود، برای مطالعات اسلامی مناسب نیست، ولی هرمنوتیک روشی و شیوۀ مؤلفمحوری و متنمحوری مستتر در آن با رعایت قواعد و مبانی مقبول هرمنوتیک روشی، صحیحترین راه تفسیر متون دینی در مطالعات اسلامی است
ملخص الجهاز:
در حوزة موضوع این مقاله مهم ترین مسائلی که وجود دارند عبارت اند از: کدام نحله از هرمنوتیک قابل استفاده در مطالعات اسلامی است ؟ و آیا می توان بین روش رایج فهم متن در مطالعات اسلامی و هرمنوتیک رابطه ای برقرار کرد؟ نویسندگان این مقاله با مطرح کردن امکان برقراری رابطه میان متون دینی و هرمنوتیک قصد دارند نشان دهند چون به کارگیری هرمنوتیک فلسفی منجر به قرائت های مختلف از دین و اعتقاد به تأثیر پیش فرض ها و در نهایت نسبی گرایی می شود، برای مطالعات اسلامی مناسب نیست ، ولی هرمنوتیک روشی و شیوة مؤلف محوری و متن محوری مستتر در آن با رعایت قواعد و مبانی مقبول هرمنوتیک روشی ، صحیح ترین راه تفسیر متون دینی در مطالعات اسلامی است .
٥. روش رایج فهم متن در مطالعات اسلامی با توجه به پیشینة کاربرد هرمنوتیک در علوم اسلامی و با تمرکز بر روش شناسی عالمان مسلمان در مواجهه با متن ، روش رایج فهم متن در مطالعات اسلامی را می توان بر آموزه های زیر استوار دانست : اول : مفسر در پی کشف معنای متن است ؛ دوم : هر متن دارای معنایی مشخص و نهایی است که مراد جدی صاحب متن است ؛ سوم : معنای هر متن چیزی است که مقصود مؤلف است و برای افادة آن کلمات را به استخدام درمی آورد و امری عینی است که مفسر درصدد دریافت آن است (لاریجانی ، ١٣٧٢: ١٣١)؛ چهارم : معنایی که مفسر در پی درک آن است ، امری عینی ، ثابت ، و تغییرناپذیر است و ذهنیت مفسر نقشی در آن ندارد؛ به این معنا که ، گاهی مفسر در اثر اشتباه به آن دست نمی یابد و گاه نیز به واقع می رسد.