ملخص الجهاز:
"3 بنابراین با توجه به یکی از تعریفهای نهچندان جامع و کامل پیرامون زبان،میتوان گفت که زبان نظامی است متشکل از نشانههای آوایی و قراردادی که برای پیوند و ارتباط میان افراد جامعه به کار میرود و در یک سوی آن پیام(عمدتا)و در سوی دیگرش،نشانه (یا نماد)قرار دارد: زبان پیام نشانه(نماد) نمودار(1) ازاینرو در اینجا باید به تعریف«نشانه»پرداخت.
پیداست که میا دال(لفظ و آواهایی که بر زبان میآید و یا به صورت مکتوب مینویسیم لاله)و مدلول(تصور ذهنی از لاله-بهطور کلی اعم از نام گل،نام زن،تداعیکنندهی خاطرهی خاص برای برخی افراد و یادآور شهید و خون و شهادت)هیچگونه ارتباط ماهوی و طبیعی وجود ندارد و واژهی لاله واقعیتی است تجریدیتر از تصویری که از گل لاله بر کاغذ رسم میکنیم.
درست است که بنا به گفتهی سوسور و دیگر زبانشناسان و نشانهشناسان،جهان مجموعهای از نظام نشانههاست و«میتوان از شیوهها و مفاهیم زبانشناختی برای تجزیه و تحلیل نظام نشانهها استفاده کرد»،8اما واقعیت این است که قلمرو کار منتقد ادبی و زبانشناس،نشانههای نمادین است-و نه نشانههای شمایلی و شاخصی-که در آنها هیچ دلیل ذاتی یا طبیعی وجود ندارد که چرا نوعی خاص از دال و مدلول به یکدیگر ارتباط مییابند.
و در این بیت حافظ چه رابطهای میان دال(لفظ«خویش»)و مدلول آن(در معنای «خویش»و تداعیگر«خیش»به معنای گاوآهن)وجود دارد: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشتۀ خیش/خویش آمد و هنگام درو بدینسان نظریهپردازان ادبی و زبانشناسان ساختارگرا برپایهی دانش نشانهشناسی پیشنهاد میکنند که گام نخست این است که نشانهها را بشناسیم و دریابیم که زبان شاعرانه عمدتا از کدام دسته از این نشانهها تشکیل میشود و اصولا ادبیات این نشانهها را چگونه به کار میگیرد."