خلاصة:
عرفا برای نظام هستی مرتبه هایی یاد می کنند؛ اما در یک تقسیم کلی آن را به حضرات الهیه، کونیه و کون جامع تقسیم کرده اند. هدف اصلی از آفرینش «جلا و استجلای حق» است و کمال آن دو با انسان کامل محقق می شود. مقصود از کون جامع، انسان است که با وجود وحدانی، جامع تمام تعین های حقی و خلقی است. از نظر عارفان مسلمان، انسان کامل علت غایی و بقای عالم است؛ زیرا نور حق اول بر قلب انسان کامل می تابد و پس از آن به عالم منعکس می شود؛ پس با رفتن وی عالم نیز نمی ماند. سر برخورداری انسان در نظام هستی از چنین موقعیتی، در همان جامع بودن وی نهفته است؛ که از میان همه ی پدیده های هستی، فقط او صورت و مظهر تمام اسمای الهی است. منظور ما از انسان کامل صاحب ولایت و خلافت مطلقه الهی است که در هر زمان تنها یک فرد آن (یعنی ولی معصوم) در عالم است.
Mystics are cited the hierarchy for the universe، but in general it's divided to comprehensive and no comprehensive existence. The main purpose of creation is manifestation and appearance of God and the perfection of it will be fully attained by the perfect human in the universe. Man in himself is a comprehensive universe which has a unitary، integrity، whit all appointments. According to The Muslim mystics، comprehensive human is the survival and ultimate cause of the universe since the light of God glows to the universe through the heart of a comprehensive human and then reflected to the world، so the world is going، when there is no comprehensive man in the world. The comprehensiveness of man is the reason why he has such a situation in the universe. Among all the phenomena of the universe only he is the embodiment of all the Divine Names.
ملخص الجهاز:
"إن الإنسان هو العین المقصودة لله من العالم و أنه الخلیفة حقا و أنه محل ظهور الأسماء الإلهیة و هو الجامع لحقائق العالم کله من ملک و فلک و روح و جسم و طبیعة و جماد و نبات و حیوان إلی ما خص به من علم الأسماء الإلهیة مع صغر حجمه و جرمه (ابنعربی، بیتا، 4ج، 1: 125) و المراد بالارادة الکلیة، هو اقتضاء الظهور باعتبار نسبته الی الحقیقة الجامعة التی هی حضرة أحدیة الجمع و حقیقة الحقائق، المسمی بالمحبة الأزلیة الباعثة علی الظهور المتعلقة بکمال الجلاء و الاستجلاء، المتوقف حصول هذا الکماللإیجاد العالم، و الإنسان الکامل الذی هو العین المقصودة لله علی التعیین، و کل ما سواه فمقصود بطریق التبعیة له، و لسببه من جهة ان ما لایوصل الی المطلوب الا به فهو مطلوب.
معرفت اسمای الهی ویژهی او است: إن الإنسان هو العین المقصودة لله من العالم و أنه الخلیفة حقا و أنه محل ظهور الأسماء الإلهیة و هو الجامع لحقائق العالم کله من ملک و فلک و روح و جسم و طبیعة و جماد و نبات و حیوان إلی ما خص به من علم الأسماء الإلهیة مع صغر حجمه و جرمه (ابنعربی، بیتا، ج1: 125).
همانگونه که روح بدن را تدبیر میکند انسان کامل نیز مدبر عالم است و فیض الهی اول بر قلب انسان کامل میتابد، سپس از اما الإنسان الکامل فهو المراد لعینه، لأنه المجلی التام للحق یظهر الحق به من حیث ذاته و جمیع أسمائه و صفاته و أحکامه و اعتباراته علی نحو ما یعلم نفسه بنفسه و ما ینطوی علیه من أسمائه و سائر ما ذکر و حقائق معلوماته و اعیان مکوناته، دون تغییر یوجبه نقص القبول و خلل فی مرآتیته (فناری، 1374: 572)."