خلاصة:
تفکر پیرامون نسبت زبان و اندیشه، رابطهای است که در فرآیند تاریخی معکوس شده است؛ یعنی اگر در دوران قدیم، زبان ابزاری برای بیان اندیشه و فهم آدمی بود، در دوران جدید زبان نه تنها ابزار اندیشه نیست، بلکه این اندیشه است که محصول زبان و موقعیت نشانهای زبان است. در این مقاله از منظر نسبت زبان و اندیشه یا زبان و جهان به موضوع مورد نظر یعنی «نظام سیاسی» پرداخته شده است. در این جا، مفهوم نظام سیاسی را به عنوان مدلول زبانی در نظر گرفتیم که جامعه در پی یافتن آن است. بدین صورت که نسبت زبان و جهان را متناظر نسبت زبان در هر یک از نظریههای سه گانه (نشانگی، تصویری و کاربردی) با نظام سیاسی مورد جستجو قرار داده شده است. یعنی نظام سیاسی آن چیزی است که از طریق زبان یا نشانههای زبانی سیمای خود را نمایش خواهد داد و افراد جامعه از این طریق در پی دست یافتن به آن هستند. چه بسا حکمی که بین زبان و جهان در هر کدام از نظریههای سه گانه روا باشد را بتوان بر محدودة مفهومی نظام سیاسی تعمیم داد. اگر نظام سیاسی در رویکرد نشانگی خود را با جهان ماوراء تنظیم کرده و درپی وحدت با آن امر و معنای مطلق و ثابت است، ولی طبق نظریة تصویری، دیگر خبری از جهان ماوراء نیست، اما همان کمالبینی و منطبق بودن با امر واقع در آن وجود دارد و می توان به یک نظام سیاسی دست یافت که طبیعی، جهانشمول و مطابق واقع بوده و هیچ نقضی نداشته باشد. در نظام کاربردی از آنجا که معنا در فرآیند کاربرد برساخته میشود، در نتیجه معنا در همه جا و همیشه یکسان نخواهد بود و چنین وضعیتی، فضا را برای ممکن و محتمل بودن معانی متعدد، همواره باز نگه میدارد. این نگاه سبب میشود بتوان نظام سیاسیای طرح و تدوین کرد که ناشی از توافق عمومی و عملی جامعه باشد. افراد جامعهای که در فرآیند زندگی اجتماعی و بسته به نیازها و ضرورتها، قواعد نظام سیاسی را تغییر داده و زندگی خود را سامان می دهند.تفکر پیرامون نسبت زبان و اندیشه ، رابطه ای است که در فرایند تاریخی معکوس شـده است ؛ یعنی اگر در دوران قدیم ، زبان ابزاری برای بیان اندیشه و فهم آدمی بـود، در دوران جدید زبان نه تنها ابزار اندیشه نیست ، بلکه این اندیشه است که محصول زبـان و موقعیـت نشانه ای زبان است . این مقاله از منظر نسبت زبان و اندیشه یـا زبـان و جهـان بـه «نظـام سیاسی» پرداخته است و مفهوم نظام سیاسی را مدلول زبانی قرار داده کـه جامعـه در پـی یافتن آن است ، بدین صورت که نسبت زبان و جهان را متناظر نسبت زبان در هـر یـک از نظریه های سه گانه (نشانگی، تصویری و کاربردی) با نظام سیاسـی جسـتجو کـرده اسـت ؛ یعنی نظام سیاسی آن چیزی است که از طریق زبان یا نشانه هـای زبـانی سـیمای خـود را نمایش خواهد داد و افراد جامعه از این طریق در پی دست یافتن به آن هسـتند. چـه بسـا حکمی که بین زبان و جهان در هر کدام از نظریه های سه گانه روا باشد و بتوان بر محدودة مفهومی نظام سیاسی تعمیم داد. اگر نظام سیاسی در رویکرد نشـانگی خـود را بـا جهـان ماوراء تنظیم کرده و درپی وحدت با آن امر و معنای مطلق و ثابت است ، ولی طبق نظریـۀ تصویری، دیگر خبری از جهان ماوراء نیست ، اما همان کمال بینی و منطبق بودن با امر واقع در آن وجود دارد و میتوان به یک نظام سیاسی دست یافـت کـه طبیعـی، جهانشـمول و مطابق واقع بوده و هیچ نقضی نداشته باشد. در نظام کاربردی از آنجا که معنـا در فرآینـد کاربرد برساخته میشود، در نتیجه معنا در همه جا و همیشه یکسان نخواهد بـود و چنـین وضعیتی، فضا را برای ممکن و محتمل بودن معانی متعدد، همواره باز نگـه مـیدارد. ایـن نگاه سبب میشود بتوان نظام سیاسیای طرح و تدوین کرد که ناشی از توافـق عمـومی و عملی جامعه باشد. افراد جامعه ای که در فرآیند زنـدگی اجتمـاعی و بسـته بـه نیازهـا و ضرورت ها، قواعد نظام سیاسی را تغییر داده و زندگی خود را سامان میدهند.
ملخص الجهاز:
"ویتگنشتاین در رساله این نکته را مفروض گرفته بود که معیاری عام در دسترس وجود دارد کـه بر اساس آن میتوان معنای دقیق تمام واژه ها را کشف کرد؛ اما هرچه تلاش کرد نتوانست این معیار را به دست آورد؛ بنابراین اقرار میکند که وجود ساختاری واحد بر زبان یک توهم بوده اسـت ؛ راه چـاره تغییر دیدگاه است (جهت اطلاع بیشتر ر.
این گزاره ها چگونه به دست میآیند؟ توسط چه کسی و در چه زبانی و به چـه دلیـل باید آنها را ثابت و ابدی انگاشت ؟ به چه علت بر تمام مردم باید آن قواعد حاکم باشد؟ آیا به راستی میتوان به گزاره های پایه دست یافت ؟ چه دلیلـی هسـت کـه بایـد گـزاره هـای بنیادین را بسیط و غیرمرکب دانست ؟ ملاک کدام است ؟ چه کسی میتواند بـه آن دسـت یابد؟ آیا اساسا گزاره های پایه که مطابق امر واقع و جهان طبیعت باشـد وجـود دارد؟ ایـن زبان که در زندگی روزمره به کار گرفته میشود و تنوع و تکثر را در خود داراست ، چگونـه میتواند به یک امر واقع و طبیعی و بنیادین تحول و تقلیل یابد؟ همۀ این پرسش ها سبب شد که مشروعیت نظام سیاسی حاصـل از نظریـۀ تصـویری مورد خدشه قرار گیرد و طرح و تدوین نظام سیاسی نه در حوزة مفهومی و خارج از جهان و نه در طبیعت و کشف گزاره های بنیادین که در زندگی و کاربرد زبانی زبان خـاص ـ بـا توجه به تنوع تکثر زبانی ـ وجود دارد، دنبال شود."