ملخص الجهاز:
"در این یادداشت برآنیم تا ویژگیهای واژگانی زبان فارسی فرارودی را که در کتاب ارشاد، به کار گرفته شده است ، با متنهای دیگری، که بی گمان حوزة تألیف آنها فرارود است ، بسنجیم و برای خوانندگان گرامی روشن کنیم که تعبیر سبک خراسانی برای همۀ متنهایی که در سده های سوم تا پایان سدة پنجم هجری در حوزة خراسان بزرگ نوشته شده اند، به هیچ روی نمیتواند درست باشد و نشان دهیم که زبان متنهایی که در حوزة فرارود (ماوراءالنهر) سروده یا نوشته شده اند با نوشته ها و سروده های دیگری چون شاهنامه و گرشاسب نامه و کیمیای سعادت ، که در حوزة طوس و یا بسیاری دیگر از متنهای فارسی، که در حوزه های جغرافیایی دیگری از ایران ، همچون سیستان و یا هرات و حوزة مرکزی و...
نمونه های متون قدیم فارسی : خرخشه : خود چه کم گشتی ز جود و رحمتش گــر نبــودی خرخشــه در نعمــتش (مثنوی، ج ٣، ص ٣٦٦) این خواجۀ باخرخشه ، شد پرشکسته چون پشه نالان ز عشق عایشه کابیض عینـی مـن بکـا (کلیات شمس ، ج ١، ص ٢٢) گفتم رمضان ، گفت که امشب شب قـدر اسـت بستان و مکن خرخشـه آغـاز و سـبک نـوش (دیوان نزاری قهستانی، ص ٣١٣) ترک من هـر لحظه گیرد با من از سر خرخشه زلف کج طبعش کشد هـر سـاعتم در خرخشـه (دیوان خواجوی کرمانی، ص ٧٥٦) این واژه به صورت خرخاش نیز در نوشته های مولانا به کار رفته است : گفت هر شش را بگیرید ای دو خصم من شـوم آزاد بـی خرخـاش و وصـم (مثنوی، ج ٣، ص ٣٦٢) خرخاشی : ای جان چندان خوبی، نوباوة یعقـوبی خرخاشی آشـوبی، جانهـا را مطلـوبی (کلیات شمس ، ج ٧، ص ٥٥) کاربرد در گویشهای حوزة ایران : خرخشه افغانستان ، ص ٢٢٠."