خلاصة:
دیدگاه ملا صدر و هگل نسبت به این در مقوله اساسی متأثر از سنت فلسفی است که به
آن تعلق دارند.در سنت غربی هگل با دو گانگی عین و ذهن مواجه است و در سنت اسلامی
ملا صدرا با دو گانگی وجود و ماهیت.هگل برای رفع آن، با قول به نظریه مطلق، همه چیز
را درونی فاعل شناسا(مطلق)میداند؛دیگر عین امری در برابر مطلق نیست.ملا صدرا هم با
قول به اصالت وجود، هستی را عین تحقق میداند.ا زنظر او هر هر امری به اندازه بر
خورداریش از وجود حقیقی است.اعم از آنکه آن امر عینی باشد یا ذهنی.ولی برای هگل چون
از موضع مطلق بحث میکند دیگر عین مطرح نیست.لذا بحث هستیشناسی و منطق به هم نزدیک
یا حتی یکی میشود.در نتیجه هگل در کتاب منطق بحث از وجود می نماید.
ملخص الجهاز:
حال میپردازیم به نظرات ملا صدرا، ماهیت و وجود یا چیستی و هستی دو اصطلاحی است که توسطه فلاسفه قبل از ملا صدرا نیز استفاده میشده است ولی ملا صدرا نخستین فیلسوفی بود که محض اصالت وجود را مطرح نمود اما منظور وی از اصالت وجود چیست؟ملاحظه میکنیم در مورد هر شئ دو مفهوم چیستی و هستی قابل تفکیک است، اما آیا این به معنای مرکب بودن هر شئ از دو جزء یعنی هستی و چیستی یا وجود و ماهیت است؟از نظر ملا صدرا درواقع هر شئ شامل دو جزء نیست بلکه یک حقیقت است.
چرا که از ویژگیهای امر کلی یک مفهومی بدون و دیگری ابهام آن است ولی اسن وجود که عرفا از آن تعبیر به حق مخلوق به میکنند امری مفهومی و ذهنی نیست و از سوی دیگر ابهامی هم ندارد و خود مبدأ تحصل و فعلیت است و همه ماهیات و تعیینات بیواسطه به آن عارض میگردند حصول و بروز ماهیات و تعیینات خاص به این وجود است، نه اینکه این امور موجب حصول آن باشند(همان:ج 2، 327).
البته این امر به معنای اینکه او هستی و نیستی را صرفا امری ذهنی در نزد انسان میداند نیست، چرا که او نظر به مطلق دارد و برای مطلق هم چیزی به نام خارج و عین مطرح نیست.
اما نزد ملا صدرا هستی و نیستی هم بحث مفهومی دارد و هم بحث مصداقی(که قبلا اشاره شد)به همین دلیل که او از دیدگاه یک فاعل شناسا یک عقل انسانی و نحوه ادراک آن به خارج وعین مینگرد لذا مفهوم آنها را موجود و مصداق عدم را عین نیستس و غیرقابل اخبار میداند چون مجهول مطلق است.