خلاصة:
نقالی یکی از جلوههای مهم و اصیل در نمایشهای سنتی ایران است، که بر پایه سنت قصهخوانی، روایتگری، همراه با اصول و فنون و برخوردار از نوعی آگاهی دقیق و تسلط بر قواعد و آموختهها در جهت بهترین ارتباط با مخاطب است. نقالی به شکل امروزی آن از زمان شاه اسماعیل صفوی آغاز شد. پیدایش قهوهخانهها در دورة صفویه و اجتماع مردم در چنین اماکنی کمکم نقالان را که در کوی و برزن سرگردان بودند، به خود جلب کرد؛ چنان که حتی تا دورههای اخیر کمتر قهوهخانهای یافت میشد که در آن نشانی از شاهنامهخوانان و نقالان نباشد. در کنار اشاعه و بسط چنین هنری، نقاشی قهوهخانه با ویژگیهایی تحتتاثیر نقالی در همین مکان نمود پیدا میکند و اولین آثار که ماحصل استماع سخنان گرم و پرشور نقالان است، بر در و دیوار قهوهخانهها تجلی مییابد. نقالان خود در گرماگرم سخن گاهی به اینگونه صحنههای منقوش اشاره میکردهاند. با رشد روایتگران خانگی مانند رادیو و تلویزیون و رونق گرفتن کار سینماها و کافیشاپها و تریاها و باشگاههای بدنسازی، قهوهخانهها از رونق افتادند و زنگ و طبل زورخانهها با کمرنگ شدن معنای پهلوانی و قلندری از صدا افتاد. تصاویری که امروز از شمایل ائمه اطهار در حسینیهها و تکیهها به صورت پوستر و تصاویر چاپی بزرگ نصب میشود، بیشتر شبیه هنرپیشههای هندی و فاقد هرگونه اصالتی است و اینگونه برداشتهای تصویری جایگزین آثار با هویت گذشتگان شده است. در چند سده و حتی چند دهة قبل آبرو و اعتبار یک قهوهخانه به نقاشیهایش بود و نقاش مقامی در حد بزرگ محل داشت. بهخصوص که مرشد همیشه هوادار نقاش بود و برای رونق محفلش از نقاشیهای نقاش قهوهخانه شاهد میآورد اما هنر پردهخوانی که از حمایت مردمی برخوردار بود، به تدریج کمرنگ و در نهایت محو و نابود شد. این مقاله میکوشد به چگونگی شکلگیری پردهخوانی که گونة خاصی از نقالی است، بپردازد
ملخص الجهاز:
"پس از آن، بنابر گزارشهای تاریخی، در عصر صفویه به هنگام حملة شاه اسماعیل صفوی به هرات برای سرکوبی ازبکان سنی مذهب متعصب، از پردههای عاشورایی برای تهییج سپاهیان شیعه ایرانی استفاده شده اما متأسفانه تاکنون از این آثار نمونهای یافت نشده است.
همچنین مضامین حماسی و مذهبی که همواره مورد علاقة مردم ایران بوده، از دلایل حمایت مردمی و رسیدن این هنر به این جایگاه اجتماعی بوده است.
این در حالی است که با وجود توجه بیش از حد به هنرهای تصویری امروزی، تنها شنیدن سرگذشت و اعمال خارقالعادة آنها، جذابیت کافی برای جلب مخاطب ندارد و رسالت نقالی بهعنوان هنری هدفمند به انجام نمیرسد.
اینجاست که لزوم دستیابی به راههایی برای بهروز کردن این هنر و ایجاد جذابیت لازم در آن، برای جلب مخاطب احساس میشود اما امروزه به دلایلی این هنر جایگاه خود را نزد عموم مردم از دست داده است و دلایل آن از این قرارند: ۱.
بر بستر تعاملات نقال با نقاش، قهوهخانه پردهخوانی که گونة دیگری از نقالی است، بهوجود آمد اما امروزه این مسئله نیز با از بین رفتن جایگاه فرهنگی ـ اجتماعی قهوهخانهها کمرنگ شده است.
دولت و نهادهای فرهنگی رسمی با قرار دادن نقالی و نقاشی قهوهخانهای در دروس دانشگاهی و اختصاص بودجة خاص به هنرهای ملی و بومی و پژوهش دربارة آنها و برپایی جشنوارههای سنتی و زنده نگهداشتن نقالی در تئاترهای آیینی، سنتی و تربیت نقالان جوان به کمک آخرین نسل از بازماندگان این هنر میتوانند رسالت خود را به نحوی شایسته به انجام برسانند."