خلاصة:
امروزه تغییر رویکرد به مقولۀ توسعه باعث شده است که مقولات انسانی نظیر مشارکت به عنوان عامل اصلی برای دستیابی به توسعۀ شهرها مطرح گردد. این تحولات ادبیات برنامهریزی شهری در کشورهای در حال توسعه (از جمله ایران) را دچار تحول کرده است، بهطوری که بیشتر کارشناسان در این کشورها بر لزوم مشارکت در راستای تحقق توسعۀ شهری تأکید دارند. با وجود این تأکید و حتی تغییر ساختار مدیریت شهری در ایران (تشکیل شوراهای شهر)، هنوز عدم تحقق مشارکت به عنوان یکی از موانع مهم دستیابی به توسعه مطرح است. تحقیق حاضر نیز به دنبال بررسی این موضوع در شهر گرگان است. تحقیق در سه مرحلۀ توصیف، تبیین و تحلیل به انجام میرسد. نتایج تحقیق در مرحلۀ توصیف نشان میدهد که در فضای موجود شهر گرگان، شهروندان بهطور بالقوه تمایل زیادی برای مشارکت دارند، منتها این ذهنیت در عرصۀ عمل به فعلیت نمیرسد و میزان مشارکت نهادی این افراد پایین است. همچنین آنها آشنایی چندانی با مفهوم شورای شهر به عنوان تجلی جامعۀ مدنی و فلسفۀ پیدایش آن ندارند و بیشتر مراجعات آنها به شورای شهر نشاندهندۀ این ناآگاهی است. نتایج تحقیق در مرحلۀ تبیین بر طبق نظریۀ کنش ارتباطی یورگن هابرماس نیز نشان میدهد که آراسته نبودن فضای شهر گرگان با اصول مورد نظر نظریۀ کنش ارتباطی سبب فاصلۀ ارکان اصلی شهر (شهروندان، شورای شهر به عنوان عالیترین نمود جامعۀ مدنی و شهرداری به عنوان مهمترین نهاد ادارهکنندۀ شهر) از یکدیگر شده است. فضایی که مشخصۀ اصلی آن ضعف اعتماد است. این فضا مانع مهمی برای تحقیق مشارکت در بعد رسمی و نهادی شده است. نتایج تحقیق در مرحلۀ تحلیل نیز نشان میدهد که تقدم مدرنیسم و مدرنیزاسیون بر مدرنیته (بدون فراهم بودن زمینههای فکری مدرنیته) سبب شده است که نمودهای حاصل از مدرنیسم و مدرنیزاسیون (شوراهای شهر) در این شهر در انتقال معنای خویش ناکام باشند. همچنین در قسمت پیشنهادها نیز تأکید میگردد آراسته شدن فضای شهر گرگان با اصول نظریۀ کنش ارتباطی میتواند زمینۀ مناسبی برای نزدیکی ارکان اصلی شهر به یکدیگر، افزایش اعتماد و همچنین فراهم آمدن بسترهای لازم برای انتقال معنای شورای شهر به عنوان تجلی جامعۀ مدنی گردد.