خلاصة:
در عصر حاضر تأمل در ارتباط علم و تکنولوژی امری ضروری است که باید از دل گفتگوی میان فلسفه علم و فلسفه تکنولوژی حاصل آید. این گفتگو به دلیل موانعی که بر سر راه آن وجود داشته، هنوز در نگرفته است. مدعای این مقاله آن است که سه مانع اصلی در راه این گفتگو وجود دارد: تفاوت در سطحبندی پرسشهای فلسفه علم و فلسفه تکنولوژی (یکی معرفتشناختی و دیگری هستیشناختی)، تفاوت در تعابیر (یکی به مثابه اپیستمه و دیگری به مثابه تخنه) و درنهایت، تلقی تکنولوژی به مثابه کاربست علم. سیر تاریخی هر دو نحلۀ فلسفی حاکی از نشانههایی است که با آنها میتوان بر این موانع غلبه کرد، اما گفتگو به شکل ثمربخش و سامانمند هنوز شکل نگرفته است. در بخش پایانی این مقاله به امکانهایی که این گفتگو پیشرو میگذارد، پرداخته میشود
ملخص الجهاز:
), Systems of innovation: Technologies, institutions and organizations, London, Pinter Publish > Cornish, W, Llewelyn, G.
از همین رو، نظریه و رهیافت ها نسبت به فناوری های نوین نیز گاه جنبه قطبی پیدا کرده اند؛ هریک با مبانی نظری، فلسفی و انسان شناختی و ارزشی متفاوتی در مقابل هم قرار گرفته و ارزیابی های متفاوتی ارائه می کن > یکی از مباحث و دیدگاه هایی که در قرن بیست و یکم پیرامون کارکردها و نتایج کاربرد فناوری های نوین مطرح شده این است که باید نوعی تجدید نظر در مورد چگونگی بررسی و ارزیابی فناوری های نوین صورت گیرد و از دوآلیسم خوش بینی و بدبینی فراتر رفت و رویکردی واقع گرایانه نسبت به نحوۀ عملکرد و پیامدهای فناورهای نوین در پیش گ > اما رویکرد نوینی که از سوی کسانی مانند کلنر مطرح شده این است که باید رویکردی واقع گرایانه نسبت به فناوری داشته باشیم، و بطور همزمان نقاط ضعف و قوت فناوری ها را مد نظر قرار دهیم و به گونه ای تجربی به بررسی نتایج و پیامدهای فناوری های نوین بپردازیم و بطور تجربی عملاً نشان دهیم که در چه موارد و زمینه هایی فناوری های نوین باعث پیشرفت و ارتقای کیفیت زندگی بشر شده و می تواند زمینه و بستر مناسبی برای رشد و شکوفایی مادی و معنوی زندگی انسان فراهم آورد.