خلاصة:
وحید قزوینی از خاندانی است که در خدمت های دیوانی روزگار می گذرانید و مانند بسیاری از دیوانیان عصر صفوی، شاعر بود و اتفاقا شاعری پر کار نیز بود. اشعار وحید در موضوع هایی متفاوت چون مضامین حماسی تا غنایی و اخلاقی و شهرآشوب سروده شده است.
سبک اصلی شعر او سبک اصفهانی یا هندی است که سبک شاعران عهد صفوی است.
در این مقاله ویژگی های سبک قصاید وحید، زبان (واژگان و نحو) و بیان (عناصر بلاغی) را بررسی نموده و نمونه هایی از هر کدام ذکر شده است.
Vahid Ghazvini belongs to a family who has earned his life as a civil servant and like many civil servants in the Safavid era he was a poet and incidently a prolific one. Vahid’s poetry is concerned with various subjects such as epic themes to lyrical and moral themes and Shahr Ashoub. His main poetic style is Isfahani or Indian style which is the style of the poets in Safavid era.
In this article، the features of his style in composing odes، his language (diction and syntax)، and rhetorics (rhetorical devices) have been analyzed and examples were given for each case.
ملخص الجهاز:
انـواع ترکیبات زبانی چون ترکیب اضافی و ترکیب وصفی در شعر وحیـد حـضوری چـشم گیـر دارد: دلی خواهم که شب ها از تجلی شاخمرجانش فروزد پیش شمع دیدهها چون پنجة موسی قصیدة ١، بیت ٦ بپاشد چون تل ریگ روان از صرصر امرش اگر صد عقبه باشد مردمان را در ره عقبی قصیدة ١، بیت ٥٢ به نرمی تا توانی قطع حرف شعله خویان کـن نشاید ساخت شمع از جامه ابریشمین قطعـا قصیدة ١، بیت ١٦ بس که دارد اضطراب از شرح پیچ و تاب ما می تپد چون نبض اگر بر نامه نقش مسطر است قصیدة ٦، بیت ٥٤ خلعت زخمی که می بخشد ندارد کو تهـی می برد این جامه بر قد عدو سر تا بـه پـا قصیدة ٤، بیت ٥٤ از پی اتمام فـرش سـبزههـای مخملـی کرده مخمل باف صنع ایزدش زینسان بـه پـا قصیدة ٤، بیت ٣١ استشهادات: الف ) آیات: حبیب حق رسول کردگار آن مظهر رحمت که نازان بر وجود اوست ارض یثرب و بطحا قصیدة ١، بیت ٤٤ تلمیح دارد به مظهر رحمت بودن رسول اکرم (ص ) : «و مـا ارسـلناک الا رحمـة للعالمین »، (سورهانبیا، آیه ١٠٧) شهنشاهی که مانند حباب از شرم اعجازش دم جانبخش را در سینه زندانی کند عیسی قصیدة ١، بیت ٤٥ اشاره دارد به زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی (ع ) : «و ابریء الاکمه و الابرص و احی الموتی باذن الله »، (سورهال عمران، آیه ٤٩) ســواران بــر اســبان تــازی نشــسته چــو بــر بــاد تخــت رفیــع ســلیمان قصیدة ٢٤، بیت ٣٣ اشاره دارد به «و لسلیمان الریح غدوها شهر و رواحها شهر»، (سوره سبا، آیه ١٢) ندارد گرچه من اما بود سلوای صلواتش که به داند ز سلوی و ز من موسی عمرانش قصیدة ٤٠، بیت ٢١ تلمیح دارد به : «و انزلنا علیکم المن و السلوی »، (سوره بقره، آیه ٥٧) ب) احادیث و اقوال و عبارات عربی : اگر چه ختم شد پیغمبری بر ذات بی مثلش در اول نور او موجود گردید، آنگهی دنیـا قصیدة ١، بیت ٥٩ تلمیح دارد به این حدیث از حضرت محمد (ص ) : «اول مـا خلـق اللـه نـوری»، (بحـار الانوار، ج١، ص٩٧) عالمی در تو عیان گشت و از آن گردیده است پیکــرت ماصــدق نکتــة ماقــل و دل قصیدة ١٧، بیت ٥٢ گویا اشاره به مثلی یا روایتی است که : «خیر الکلام ما قل و دل و لم یمل » آرایه های لفظی و معنوی در میان عناصری که شاعر در جهت تقویت قوة خیال شـعر خـود از آنهـا بهـره گرفته است .