خلاصة:
فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی آنچنان با فرهنگ و زبان شبه قاره به هـم درآمیختـه ، کـه حتـی پـس از تقسیم شبه قاره به دو بخش هند و پاکستان و تسلط طولانی مدت انگلیسی ها بـر آن ، ایـن ارتبـاط ادامـه یافته است . اکثر شعرا و فضلای ایرانی در دورة تیموریان یا امپراتوری مغولی هند به شبه قاره وارد شـدند و از هنر و علم و فضل خود، اهالی آنجا را بهره مند کردند. در این پژوهش بر اساس جنگ اشعار شمارة ٧٥٤ مجلس سنا، که در آن نام و نمونة اشعار چهارصد و شصت شاعر ذکر شده است ، زندگینامه و اشعار سخنوران هندی و شاعران ایرانـی کـه بـه هندوسـتان مهاجرت کرده اند، نقل شده و ابیات نویافتة آنها مشخص گردیده است .
ملخص الجهاز:
"«زمانی که به همراه شاه عـازم کشـمیر بوده ، به قضای ملک علام در ماه محرم الحرام سنه احدی و تسعین و تسعمائه از بالای بام بـه زیـر افتـاده ، از این عالم رخت بربسته ، سفر نمود» (عبدالله کابلی ، ص٣٣١) ابیات زیر در جنگ از اوست : نامــة قــتلم فرســتد و نتــوان خوانــد بــس کــه رقیــب از ســر شــتاب نویســد (جنگ اشعار، گ١١٢پ ) نهـــادی بـــر ســـر بـــالین مـــن پـــای ســــرت بــــالین بیمــــاری نبینــــد مــــرا کــــردی بــــه درد دل گرفتــــار دلــــــت درد گرفتــــــاری نبینــــــد (همان ، گ١١٣ر) میـان خلـق سـتم بـر مـن آشـکار مکـن به لطف خود همه کس را امیـدوار مکـن (همان ، گ١٣٢ر) سالک یزدی سالک مدتی در عراق و فارس بوده ، آخرالامر به هندوستان رفته ، آنجـا صـاحب ثـروت و سامان معقولی گشته است و هم در آنجا روانة سفر آخرت شـده (آذر بیگـدلی ، ص١٠٧).
ابیات زیر در جنگ از اوست : تو مـی خرامـی و مـن از پیـت نمـی دانـم ز اضـطراب زنــم بوســه بــر کــدام زمــین (جنگ اشعار، گ٥١ر) نمی دانم تو خواهی بود یا گردون یقین دانـم کــه دامنگیرگــردد خــون مــن نامهربــانی را (همان ، گ٨٥پ ) طفــل اســت و عاشــق روش زیســت ندانــد صــدجان اگــر ازکــس طلبــد نیســت ندانــد دلــــدار ندانــــد دل یــــار از دل اغیــــار داند که دل است این که دل کیسـت ندانـد (همان ، گ١٠٢ر) در بادیـــه آن خـــاربن ریختـــه بـــرگم کــز حادثــه مرغــی بــه پنــاهم نگریــزد (همان ، گ١٠٣ر) بیت فوق در منابع دیگر نیز ذکر شده است (نک :خوشگو، ص٣٤٣؛ قهرمان ، ص٩٠٢)."