خلاصة:
درک رفتارهای روسیه و امریکا در حوزه انرژی خزر نیازمند توجه به مقطع زمانی پس از سقوط شورو ی، نظریات
غالب در مقطع زمانی مورد بررسی ، استراتژی های سیاست خارجی دو طرف و دکترین هایی است که به منظور
دستیابی به اهداف اجرا شده است.
در مقطع اول مورد بررسی در این نوشتار، غلبه نظریه لیبرالیسم و نهادگرایان لیبرال ، احتمال وجود نفت
فراوان در منطقه و استراتژی تنوع بخشی به منابع تأمین انرژی توسط امریکا موجب اجرای استراتژی ترکیبی
نفوذ در اوراسیا و پیگیری نظریه رژیم سازی منطقه ای توسط نفت ، خطوط لوله نفت ، ترانزیت نفت و اتصال منطقه به اقتصاد بین الملل شد و نهادهایی چون ناتو، سازمان توسعه و همکاری اروپا (OECD ) و اتحادیه اروپا برای زمینه سازی نفوذ و اجرای سیاست سد نفوذ روسیه فعال شدند تا در غفلت ناشی از حضور غربگرایان در کرملین
بتوانند رژیم مورد نظر خود را برای تثبیت هژمونی غرب با توجه به اشتیاق کشورهای منطقه برای واگرایی از مسکو
اجرایی کنند.
در مقطع دوم رقابت ، غلبه گفتمان امنیتی در منطقه، کم توجهی امریکا به منطقه به دلیل درگیر شدنش در عراق
و افغانستان، همراهی عربستان و کشورهای نفت خیز خلیج فارس با امریکا ، مشخص شدن حجم منابع اندک
انرژی در منطقه، حضور ملی گرایان امنیت محور در کرملین و رشد قیمت نفت باعث شد تا روسیه استراتژی
بازگشت به مونروئه و خارج نزدیک را در قالب دکترین بازگشت توسط انرژی اجرا کند. این استراتژی به دنبال
استفاده از ابزار نفت و گاز در تشویق متحدان و تنبیه کشورهای واگرا همچون اکراین ، گرجستان و آذربایجان بود و توانست در آسیای مرکزی از طریق اتحاد با چین و شکل گیری پیمان شانگهای و تقویت CIS مانع تثبیت هژمونی غرب شود و در قفقاز به کسب سهم از منافع منطق های در کشورهای اکراین، گرجستان و آذربایجان
ختم شود. با توجه به تلاش دو طرف این رقابت برای توسعه هژمونی و نفوذ خود با توجه به شرایط بسته منطقه،
ویژگی های نظامهای سیاسی منطقه ، نزدیکی به اروپا، حضور چین و ایران و ترکیه در منطقه و نفوذ نظریه های
نئورئالیستی در محافل تصمیم گیری و تصمیم سازی کرملین و مسکو به نظر می رسد رقابت شکل گرفته حول خطوط لوله و استخراج و ترانزیت نفت و اتحادیه هایی چون گوام ، اتحادیه اروپا و CIS و شانگهای تداوم یابد و تأثیر خود را در منطقه تداوم بخشد. نوع این رقابت و سطوح آن به تحولات درون منطقه ای وابستگی جدی دارد
ولی در هر حال با توجه به قدرت و ضعف طرفین دارای شدت و ضعف خواهد بود.
ملخص الجهاز:
"در مقطع اول مورد بررسی در این نوشتار، غلبه نظریه لیبرالیسم و نهادگرایان لیبرال ، احتمال وجود نفت فراوان در منطقه و استراتژی تنوع بخشی به منابع تأمین انرژی توسط امریکا موجب اجرای استراتژی ترکیبی نفوذ در اوراسیا و پیگیری نظریه رژیم سازی منطقه ای توسط نفت ، خطوط لوله نفت ، ترانزیت نفت و اتصال منطقه به اقتصاد بین الملل شد و نهادهایی چون ناتو، سازمان توسعه و همکاری اروپا (OECD) و اتحادیه اروپا برای زمینه سازی نفوذ و اجرای سیاست سد نفوذ روسیه فعال شدند تا در غفلت ناشی از حضور غربگرایان در کرملین بتوانند رژیم موردنظر خود را برای تثبیت هژمونی غرب با توجه به اشتیاق کشورهای منطقه برای واگرایی از مسکو اجرایی کنند.
در مقطع نخست رقابت در منطقه ، متغیرهای زیر باعث تزریق سریع رقابت بین امریکا و اروپا با روسیه و متحدان منطقه ای مسکو شد: ١ـ خوش بینی اولیه کشورهای منطقه نسبت به نفوذ غرب ؛ ٢ـ تلاش کشورهای منطقه برای نزدیک شدن به امریکا برای دور کردن خود از روسیه و افزایش واگرایی از مسکو؛ ٣ـ نقش مخفی شرکت های چندملیتی نفتی در ارایه آمارهای مختلف از نفت منطقه و کوشش برای وادارکردن حکومت های خود جهت کسب حمایت در منطقه ؛(١) ٤ـ استراتژی موفق کشورهای دارای نفت منطقه برای ارایه آمارهای اغواآمیز و اغراقی برای کشاندن غرب به منطقه ؛(٢) ٥ ـ تصور کشورهای منطقه نسبت به کسب دلارهای نفتی و دور شدن از نفوذ اقتصادی روسیه و نیز کوشش کشورهای غربی برای اتصال منطقه اوراسیا به اقتصاد بین الملل از طریق فروش نفت ؛(٣) ٦ ـ استراتژی نفوذ به منطقه انرژی خزر و کشورهای اوراسیا توسط امریکا با هدف قرار دادن اشتیاق کشورهای منطقه به سوی غرب که در قالب دکترین گسترش از سوی سیاستگزاران کاخ سفید ارایه و اجرا شد؛ / ٧ـ ضعف در سیاست خارجی روسیه ؛ ١ ـ ٧ ـ مماشات و سکوت توأم با رضایت مسکو از دور شدن کشورهای منطقه که در این مقطع به عنوان سربار 134 روسیه مطرح شده بودند(."