خلاصة:
«پست مدرنیسم »، که در بستر سکولار غرب زاده شد، دارای ویژگیهای زیر است : بر نسبیگرایی و کثرت گرایی تاکید و هرگونه باور یقینی و ارزش مطلق را مردود میداند؛ با ذات گرایی سر ستیز داشته ، هویت انسان را برساخته اجتماعی میپندارد؛ ابتنای ارزش ها بر واقعیت های تکوینی و تاثیرات ضروری اعمال بر سرنوشت انسان را برنمیتابد. در اهداف تربیتی، بر نهادینه سازی کثرت گرایی، تقویت روحیه خودسامانی در فراگیران تاکید و در اصول تربیتی بر پرهیز از جزم گرایی، مبارزه با نظام مندی و تاکید بر آزادیهای فردی اصرار میورزد. در روش های تربیتی نیز بر گفتمان فراگیرمحوری، توجه جدی به حاشیه نشین ها و نفی الگوپذیری تاکید دارند. این اندیشه ، به رغم برخورداری از یک سلسله نقاط قوت ، همچون مبارزه با «جهانیسازی»، مبارزه با «علم گرایی» و تاکید بر «پویایی»، از نقاط ضعف فراوان نیز رنج میبرد. مهم ترین آنها، گسیختگی فکری و تناقض آشکار در اندیشه ، نادیده انگاشتن واقعیت ها و معرفت های یقینی، همچنین ارزش های ثابت و فطری است . در این پژوهش از روش توصیفی جهت بررسی تاثیر پست مدرنیسم بر تحولات فرهنگی و اجتماعی استفاده شده است . یافته ها نشان می دهد که نگاه پست مدرنیست ها به تحولات فرهنگی و اجتماعی به رغم نقاط قوت و جنبه ضدامپریالیستی که دارد، از نقاط ضعف فراوان نیز رنج میبرد. مهم ترین نقاط ضعف آن ، نداشتن مبانی متقن و قابل دفاع عقلی، ستیز با واقعیت های تکوینی، معرفت های یقینی و ارزش های جاودانی است که موجب گسیختگی اندیشه های پست مدرنیستی و گرفتار آمدن در دام تضادها و حتی تناقضات آشکار شده است . آنان با اتخاذ رویکرد صرفا سلبی، تنها به نقد و تخریب میپردازند، اما راهکار و نظریات جایگزین ارائه نمیدهند. چنان که با تاکید افراطی بر تفاوت ها و خرده فرهنگ ها، از اشتراکات فرهنگی و اخلاقی ملت ها و مکتب ها غفلت میکنند. این جنبش و یا مکتب فکری، در نهایت منجر به آنارشیسم اخلاقی و تربیتی گشته و برآیند پیروی از آن حیرت و سردرگمی فراگیران و فرو غلطیدن جامعه در باتلاق فساد و تباهی خواهد بود.
ملخص الجهاز:
"پست مدرنیستها مفاهیم زیر را مطرح و مورد توجه قرار دادند: تکثر هویت ها یا ایجاد هویت های جدید، در نتیجه ظهور ایدئولوژیهای متعدد در قرن بیستم ؛ توجه به نقش نهادهای اجتماعی، چارچوب های فرهنگی، نقش آموزش و پرورش رسمی و غیر رسمی در جامعه پذیری افراد؛ فرسایش تدریجی هویت های جمعی و با ثبات گذشته ، همچون هویت قومی، نژادی، زبانی، مذهبی و ملی، و نیز هویت های شخصی؛ ابهام در وحدت و یکپارچکی هویت فردی؛ فرایندی تلقی کردن هویت به جای فرآورده نگری؛ تولیدی و ایجادی بودن هویت ها تحت تأثیر نظام های گفتمانی پیچیده ؛ تکثر، تنوع ، امتزاج و تغییر مستمر هویت ها تحت تأثیر جریانات فرهنگی و تغییرات اجتماعی؛ توجه به نقش مهم رسانه ها و فرهنگ در شکل دهی به اشکال نظام ها، روابط ، کنش های اجتماعی و هویت های فردی؛ نفی هر نوع واقعیت ذاتی، ساختاری، ماقبل گفتمانی، غیر گفتمانی و فراگفتمانی؛ نفی تلقی گفتمان موجود به عنوان تنها مرجع قابل استناد؛ نفی وجود متعین محتوا، معنا و ذات در چارچوب گفتمان موجود؛ رواج شبیه سازی و نفی تمایز میان واقعیت و وانمایی واقعیت در حوزه مصنوعات فرهنگی؛ انبوه شدن مکانیکی و استانداردیابی مصنوعات و آثار فرهنگی و هنری؛ از میان رفتن ذوق زیباشناختی و خلاقیت در آثار هنری و فرهنگی به دلیل مشارکت تکنولوژیهای نوین در خلق انبوه و یک شکل اقلام فرهنگی؛ برتری و رجحان تصویر واقعیت ، بر خود واقعیت و جایگزینی تصویر به جای واقعیت ؛ ماهیت تقلیدی و امتزاجی فرهنگ پست مدرن ؛ از میان رفتن تمایز میان فرهنگ برتر و فرهنگ توده ای؛ تضعیف فردیت ؛ سطحی و بیعمق شدن فرهنگ و رواج تقلید از سبک های نوظهور، خلق الساعه و متجدد؛ موقعیت منفعل توده ها در مقابل فرهنگ حاکم و غالب ؛ حال گرایی و فقدان حس تاریخی؛ از میان رفتن حس تاریخی تعلق به گذشته ، به مثابه یک دستاورد ناشی از احساس پیوستگی متوالی و ممتد با گذشته معلوم ؛ غلبه بعد فضایی فرهنگ بر بعد زمانی و تاریخی آن ؛ بازتولید، گسترش و تقویت فرهنگ سرمایه داری در عصر پست مدرن ؛ کالایی و تجاری شدن تولیدات فرهنگی؛ از میان رفتن تمایز میان اقتصاد و فرهنگ و هنر؛ از میان رفتن تمایز میان فرهنگ و هنر تجاری با فرهنگ و هنر واقعی؛ تبدیل فرهنگ نوین و نخبه گرا به فرهنگ مسلط ؛ ظهور همانندیهای سطحی و گسترده در مصنوعات فرهنگی؛ از میان رفتن ارتباط خطی زمان و فواصل تثبیت شده جغرافیا و فضا در اثر سرعت جریان سرمایه ، کالا و اطلاعات ؛ توجه افراطی به جلوه ها، مظاهر و تصاویر و نادیده انگاشتن یا کم توجهی به مضمون و محتوا؛ مخدوش شدن واقعیت اصیل به دلیل درهم آمیختگی و تعامل تنگاتنگ دو قلمرو سوژه و ابژه (فیلیپس ، ٢٠١٠)."