خلاصة:
تحولات اجتماعی در کشورهای حوزه خلیجفارس، آسیای جنوب غربی، شرق مدیترانه و شمال آفریقا بهعنوان اصلیترین نشانه دگرگونی در ساختار اجتماعی، سیاسی و راهبردی کشورها تلقی میشود. این منطقه بهعنوان «منطقه کمربند شکننده» در اندیشه "سائول کوهن" شناخته میشود. دگرگونیهای اجتماعی در این حوزه جغرافیایی نهتنها منجر به تصاعد بحران و جابهجایی قدرت شده، بلکه زمینههای لازم برای تبدیل رقابت سیاسی به منازعه اجتماعی و جنگ داخلی را به وجود آورده است. علت اصلی تصاعد بحران در خاورمیانه را میتوان تبدیل رقابتهای ژئوپلیتیکی به تضادهای هویتی دانست. تحولات سیاسی خاورمیانه در سالهای بعد از جنگ سرد تحت تاثیر ظهور پدیده هویتگرایی سیاسی و ایدئولوژیک قرار گرفته است. کشورهای خاورمیانه به دلیل تضادهای تاریخی گذشته بار دیگر در معرض جدالهای امنیتی قرار گرفتهاند. در این مقاله تلاش شده تا نقش رقابتهای هویتی و ایدئولوژیک در روند رادیکالیزه شدن تحولات سیاسی و امنیتی خاورمیانه مورد بررسی قرار گیرد. به طور کلی، رادیکالیزه شدن خاورمیانه تابعی از نقشآفرینی گروههای هویتی، سیاسی و امنیتی تلقی میشود. رقابتهای ایران، ترکیه و عربستان را میتوان در فضای تضادهای هویتی و ایدئولوژیک خاورمیانه مشاهده نمود. بحران یمن، مصر، عراق و سوریه انعکاس تضادهای هویتی است که آثار خود را در تضادهای امنیت منطقهای متبلور ساخته است. هر یک از بازیگران منطقهای و قدرتهای بزرگ، رقابتهای ژئوپلیتیکی خود را از طریق بازتولید مفاهیم و تحرک گروههای ایدئولوژیک دنبال میکنند.
Social Development on accordance with Saul Cohen theory is considered as main factor in social, political and strategic changes in the area known as "Fragile Belt Zone" located in the Persian Gulf, Southeast Asia, East Mediterranean and North Africa. Social changes in these geographic regions have led to progression of crisis and displacement of power and provided the ground for political competition, social conflict and civil wars. The conversion of geopolitical competition to contrast of identity is the main reason for the extension of the crisis in the Middle East. The emergence of political and ideological identity affected the Political developments in the Middle East during the Cold War. The old conflicts among the Middle East countries were once again exposed them with security threats. This paper attempts to study the identity and ideological rivalries role in the radicalization of political and security developments in the Middle East. Generally, the radicalization of the Middle East is considered as a function of the role of identity, political and security groups. The competition of Iran, Turkey and Saudi Arabia can be considered as identity contrast and ideological rivalries in Middle East Identity contrast can also be reflected in Yemen, Egypt, Iraq and Syria crisis and disturbed the balance of regional security. Each of the regional actors and the major powers follows the geopolitical competitions through reconstruction of concepts and mobility of the ideological groups. Daesh as emerging security subject in Middle East has geopolitical nature and ideological function. Regional actors and the major powers paved the way for enhancing of competition and geopolitical contrasts through the use of identifying mechanisms.
ملخص الجهاز:
"دگرگونیهای اجتماعی در این حوزه جغرافیایی نه تنها منجر بـه تصـاعد بحـران و جابـه جـایی قدرت شده ، بلکه زمینه های لازم برای تبدیل رقابت سیاسی به منازعه اجتماعی و جنگ داخلـی را به وجود آورده است .
از آنجایی کـه چنـین تضادهایی ماهیت ایدئولوژیک ، هویتی و ژئـوپلیتیکی دارد، بنـابراین مـیتـوان سـوال اصلی مقاله را در این قالب مطرح نمود که : «علت اصلی گسترش تضادهای هویتی و تبدیل آن به رقابت های امنیتی بازیگران منطقه ای و قدرت هـای بـزرگ در خاورمیانـه کدام است ؟» تبیین تضادهای امنیتی خاورمیانـه از طریـق شـناخت رقابـت بـازیگران محیطی و درک واقعیت های مفهومی و تحلیلـی بـازیگران امکـان پـذیر خواهـد بـود.
در این ارتباط میتوان نقش گروه های تکفیری همانند طالبان ، القاعده ، جبهه النصره ، داعش و دولت خلافت اسلامی را در روند رادیکالیزه شدن تحولات سیاسی خاورمیانه و گسترش بحران امنیتی مشاهده نمود (دکمجیان ، ١٣٧٧: ٦٥).
٤. نشانه های گسترش بحران اجتماعی به تضادهای هویتی در خاورمیانه محیط ژئوپلیتیکی بیداری اسلامی به حوزه جغرافیایی اطلاق میگـردد کـه منازعـات هویتی، سیاسی و امنیتی بازیگران در سال های بعد از فروپاشی ساختار دوقطبی در آن گسترش یافته است .
اگرچه برخی از نظریه پردازان اعتقـاد دارنـد که جنگ داخلی منجر به تضعیف نظام سیاسی میشود، اما بایـد ایـن موضـوع مـورد تأکید قرار گیرد کـه اگـر دولـت هـا بتواننـد بـر معادلـه بـیثبـاتی سیاسـی از طریـق سازوکارهای نظامی غلبه نمایند، قابلیت های ساختاری بیشتری برای آنـان تولیـد مـی شود."