خلاصة:
فهم قواعد سیاست خارجی و درک معادلات بین الملل در قرن بیست ویکم نیازمند در نظرداشتن تحول مفهوم سرزمین نیز هست. یعنی نه تنها ما در دنیای سنتی گذشته که دولت ها به صورت انحصاری بر سرزمین خویش حکمرانی می کردند به سر نمی بریم، بلکه وارد دنیایی شده ایم که از پیچیدگی های خاصی برخوردار است. در جهان امروز، بسیاری از پدیده ها و فرایندها همانند آلودگی هوا، تروریسم، سازمان های فراملی و.... مرز نمی شناسند و سخن گفتن از ژئوپلتیک سنتی بی معناست؛ اما این بدان معنی نیست که ما دیگر شاهد تاثیر سرزمین نخواهیم بود. مسئله سرزمین مسئله تمام بشریت در تمام قرون و در بسیاری از حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بوده است. از نگاهی تاریخی بسیاری از حوادث، افسانه ها، جنگ ها و اتفاقات به سرزمین وابسته بوده است. سرزمین همواره منبع آرامش، آسایش، رفاه، پیشرفت و تحول برای ملت ها و دولت ها بوده و بر ثبات، نظم و امنیت همیشه و در همه جا تاثیر داشته و ازجمله قوانین اصلی جغرافیای سیاسی وروابط و سیاست خارجی کشورها بوده و هست. با این وجود بحث سرزمین زدایی طی چند دهه گذشته مطرح شده که این خود به ایجاد وظیفه جهت بررسی و کنکاش درخصوص آینده این مسئله مهم و تاثیرگذار می انجامد. اگرچه سرزمین مسئله ای پایدار نیست و وضعیت و موقعیت آن جای سئوال دارد ولی ابهامات در این رابطه فراوان است. این مقاله بر آن تاکید دارد که بیان نماید سرزمین در آینده نه تنها بارمفهومی ـ ارزشی خود را از دست نداده بلکه به شیوه های جدید تحت هر نام و عنوانی (قبیله گرایی نوین، سرزمین سازی و...) بازساخت می شود. مقاله حاضر تاثیرات تعیین کننده عامل سرزمین را مطالعه می نماید.
ملخص الجهاز:
"درحال حاضر، نقشه سیاسی جهان حدودا شامل ٢٠٠ کشور دارای حاکمیت (کتلین ، ١٣٨٣، ٢٣) از ٥٠٠٠ ملت در جهان است که در زمینه به دست آوردن استقلال (٣٥١ ,٢٠٠٤,Kuby( فعلا ناموفق بوده اند و باید طی سالیان آتی منتظر ظهور حکومت های مستقل و سرزمین های جدید در نقشه سیاسی جهان [مثل جنوب سودان ، کبک ، تبت ] به دلیل نیروی ناسیونالیسم بود.
این مسئله نیز حائز اهمیت است که تنها قدرت های استعماری سابق یا قدرت های جهانی کنونی نیستند که به منظور اشغال سرزمین ، جنگ را برگزیده اند، بلکه از حدود١٢٠ جنگی که از ١٩٤٥ تاکنون به وقوع پیوسته [و احتمالا بیشتر]، بیشتر آن ها بین کشورهای درحال توسعه بوده و بخش های عظیمی از آمریکای لاتین ، آفریقا و آسیا را گرفتار این زد و خورد مسلحانه کرده است .
دولت ـ ملت و سرزمین هیچ قسمتی از سطح زمین از نظارت مورد ادعای یک واحد سیاسی و ملی خارج نیست ، به طوری که حتی در قاره قطب جنوب ، ادعاهای سرزمینی وجود دارد که بدان تحمیل شده است .
دلیلی از وجود مدل بندی سرزمینی بین دول عصر وستفالیایی در فضای کنونی مجموعه کشورهای جنوب است و نیز آن که هنوز حس تعلق به مکان ، مردن برای وطن و نقش و اهمیت سرزمین در زندگی سیاسی ـ اجتماعی مردم وجود دارد.
J )1993(, Political Geography: World Economy , Nation- State and Locality, 3rd end ) Harlow Longman (."