خلاصة:
این مقاله دیدگاه های علی شریعتی درباره شیعه را موضوع بررسی خود قرار داده، کار خود را بر دو کتاب «شیعه» و «تشیع علوی و تشیع صفوی» او متمرکز کرده است. شریعتی با توجه به دیدگاه جامعه شناختی خود کوشیده دین را بر اساس دید دنیایی تفسیر کند. بدین روی، نوع معانی او از «شفاعت» و «عدل» و مانند اینها غیر از معانی ارائه شده در روایات است. وی در بین ائمه اطهار علیهم السلام و اصحاب ایشان، بیشتر بر امامانی که قیام کردند نظر دارد و از بین اصحاب ایشان، بیشتر درباره ابوذر صحبت می کند و از اصحاب دیگر ایشان نامی به میان نمی آورد. گاهی هم بدون دلیل، مطالبی را بیان کرده است، بدون اینکه روایت یا آیه ای درباره اش ذکر کند. مقاله حاضر با روش تحلیلی ـ توصیفی این مطالب را تبیین کرده است.
ملخص الجهاز:
این مقاله اندیشه های شریعتی درباره شیعه را بررسی می کند و بیشتر بر دو کتاب ایشان شیعه و تشیع علوی و تشیع صفوی تمرکز دارد، گرچه او در کتاب های دیگر خود نیز به مباحثی در این باره اشاره کرده است.
4. تفسیر دین بر اساس جامعه شناسی شریعتی می خواهد دین را بر اساس جامعه شناسی تبیین کند و خود بر این مطلب اذعان دارد و می گوید: در علوم دیگر تخصص ندارد؛ چنان که در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی می گوید: اینکه تشیع را با آنها [حکومت های دیگر] مقایسه می کنم از این جهت است که من این مسئله را فقط از یک بعد، بعد جامعه شناسی آن مطرح می کنم و وجهه ها و ابعاد دیگرش (مباحث فلسفی و کلامی و اصولی و فقهی اش) کار من نیست (شریعتی، 1387، ص 37).
حال کسی که در کلام و فقه تخصص ندارد، چگونه دین را تفسیر می کند و به مردم دین یاد می دهد؟ و چگونه می توان یک دین را، که منشأ وحیانی دارد و باید با تسلط بر آیات و روایات آن را فهمید و آن را تبیین کرد، بر اساس جامعه شناسی، که داده های ثابت و یقینی ندارد، تفسیر کرد؟ امام خمینی قدس سره در این باره می گوید: یک دسته ای پیدا شده اند که اصل تمام احکام اسلام را می گویند برای این است که یک عدالت اجتماعی پیدا بشود، طبقات از بین برود، اصلا اسلام دیگر چیزی ندارد؛ توحیدش هم عبارت از توحید در این است که ملت ها در زندگی توحید داشته باشند.