خلاصة:
دیپلماسی اقتصادی در دوران پس از جنگ سرد و با گسترش فرایند جهانی شدن اقتصاد به عنوان یکی از ابزارهای نوین سیاست خارجی مورد توجه قرار گرفته است.امری که در برنامه های سوم و چهارم توسعه اقتصادی ایران نیز مد نظر بود. سوال پژوهش اینست که دیپلماسی اقتصادی از چه نقش و جایگاهی در سیاست خارجی دوران صلح گرایی مردم سالار برخوردار بوده است؟ فرضیه مقاله اینست که به رغم همسویی اولیه میان منطق های حاکم بر سیاست خارجی با منطق های درونی جهانی شدن، دیپلماسی اقتصادی متاثر از تداوم سه چالش؛ حاکمیت منطق توسعه سیاسی - فرهنگی، تداوم ناسازگاری عرصه داخل و عرصه بین الملل و افزایش نقش دولت در مقابل بخش خصوصی از نقش محوری برخوردار نبوده و به صورت مقطعی و واکنشی مورد توجه قرار گرفت. برای بررسی موضوع از روش توصیفی- تحلیلی با اتکاء به آمارهای اقتصادی بین المللی مرتبط با موضوع و همچنین مقایسه با کشورهای همطراز استفاده شده است.
ملخص الجهاز:
"سـوال پـژوهش اینسـت کـه دیپلماسی اقتصادی از چه نقش و جایگاهی در سیاست خـارجی دوران صلح گرایی مردم سالار برخوردار بوده است ؟ فرضیه مقاله اینست که به رغم همسویی اولیه میان منطـق هـای حـاکم بـر سیاسـت خـارجی بـا منطق های درونی جهانی شدن ، دیپلماسی اقتصادی متاثر از تـداوم سـه چالش ؛ حاکمیت منطق توسـعه سیاسـی - فرهنگـی ، تـداوم ناسـازگاری عرصه داخل و عرصه بین الملل و افزایش نقش دولـت در مقابـل بخـش خصوصی از نقش محوری برخـوردار نبـوده و بـه صـورت مقطعـی و واکنشـی مـورد توجـه قـرار گرفـت .
فرضـیه مقالـه اینسـت کـه همسـویی اولیـه میـان منطق های حاکم بر سیاست خارجی با منطق های درونی جهانی شدن اقتصاد باعـث گردیـد دیپلماسی اقتصادی جایگاه مناسبی پیدا کند اما در ادامه به دلیل تداوم سه چالش ؛ حاکمیت منطق توسعه سیاسی - فرهنگی ، برتری عرصه داخل بر عرصه بین الملـل و نقـش دولـت در مقابل بخش خصوصی ، دیپلماسی اقتصادی به صورت مقطعی و واکنشی مورد توجـه قـرار گرفت .
خـاتمی برنامـه هـا و سیاسـت هـای اقتصـادی دوران سـازندگی را در پـیش گرفت ، با این تفاوت که در نگاه دولت وی لازم بود عدالت اجتماعی در جهت گیری های اقتصادی نیز لحاظ گردد و به اقتصاد با نگاهی سیاسی و اجتماعی نظر انداخته مـی شـد و در قالـب توسـعه سیاسـی ، سیاسـت هـای اقتصـادی مـورد توجـه قـرار مـی گرفـت ( ,Shakibi ٢٠١٠:٣٣٠)."