خلاصة:
در نقد کتاب هابرماس و روشنفکران ایرانی نوشت هام که « هابرماس و ابژ ههای ایرانی » پیشتر یادداشتی با عنوان در روزنامه شرق (سه شنبه 9 شهریور 1395 ) منتشر شده است. مطالب آن نوشته را در اینجا تکرار نخواهم کرد. در کتاب مذکور نکات تامل برانگیزی درباره نسبت روشنفکران ما با هابرماس مطرح گشت هاست. از جمله آن نکات، یکی آن است که هابرماس روشنفکران ایرانی را فاقد پشتوانه تئوریک(ص 223 ) دیده و دانسته است. دیگر آن که گفته شده است که میان هابرماس و روشنفکران ایرانی رابطه سوژه - ابژه حاکم بوده و هابرماس موضوع «سوژه» و از بالا به روشنفکران ایرانی به عنوان «ابژه های» های متعلق شناخت می نگریسته است (ص 411 ) و این دو نکته حاکی از آن است که طرفین در جایگاه مساوی و برابر نبوده اند. از این رو می توان گفت که اساسا گفت وگویی جدی و راستین میان هابرماس به عنوان فیلسوف گفت وگو و روشنفکران ایرانی شکل نگرفته است.
ملخص الجهاز:
فلسفه معاصر ایران ، روشنفکران ایرانی ، یورگن هابرماس ، شرایط گفت وگوی فلسفی پرسش این است که چرا گفت وگویی میان هابرماس و روشنفکران ایرانی شکل نگرفته است ؟ چرا روشنفکر ما نمی تواند با روشنفکر اروپایی گفت وگو کند؟ به نظر می رسد که مسئله به مدرنیته و نسبت ما با آن برمی گردد.
مسئله این است که هابرماس به عنوان یک فیلسوف و روشنفکر اروپایی در ادامۀ سنت فرهنگی و فلسفی خویش می اندیشد و در درون آن زیست میکند و پرسش و راه حل روشنفکرانه ارائه می دهد، یعنی جنبۀ روشنفکری او بر جنبۀ متفکری و فیلسوفی اش مبتنی است اما روشنفکر ایرانی با گسست های پی درپی از نقد آثار تألیفی / / / / ■ پایا، علی و محمدامین قانعــی راد.