ملخص الجهاز:
"بانو،زوال روحی زن ایرانی در طول تاریخ (به تصویر صفحه مراجعه شود)دکتر شهرام خرازیها نگاه مهرجویی به بانوانفیلمهایش،نگاهی غمخوارانه وهمدلانه است.
وی که زندگی پرفرازو نشیبی را گذرانده،میکوشد با پناه دادن بهجمعی زن و مرد آواره و فقیر تنهایی کشندهیخود را پر کند،غافل از این که باز هم روزگارخواب بدی برای او دیده و در دل سپردنش بهآدمها مجبور است یکبار دیگر طعم تلخ دلکندن،شکست و بیوفایی را تجربه کند.
بهزعم کارگردان،بانو برای رسیدن بهمقصد(رستگاری)باید از ظلمت رها شده و با مهرجویی تأثیر اینبحرانهای پیاپی بر بانو را بسیارهنرمندانه و در قالبی نمادینترسیم کرده است.
در سکانس بارگاه متبرکه که پیش از این همبدان اشاره کردم،بانو مانند هر فردبحرانزدهای سازوکار دفاعی روانی خود را بهکار میاندازد و میپندارد که با پناه دادن بهفرودستان به نوعی میتواند موقعیت متزلزلخود را سامان بخشد،یعنی در واقع خوددرمانی کند اما بعد که از همین افراد رودستمیخورد و وضعیت ناخوشایند دیگری راتجربه میکند و این بار افسردگی هم بر اختلالانطباقیاش افزوده میشود.
تأکیدهای او بر غذاهایمختلف که از فرط ماندگی در معرض فساد قرارگرفتهاند،نانهای کپکزده و بیات،چهرهیدرهم ریختهی بانو،جسد خونین گربه به خوبیو با صراحت اضمحلال روحی بانو رابقیه در صفحه 65 (به تصویر صفحه مراجعه شود)آنا زارکوا،دبیر گروه حوادث روزنامهیترود از بلغارستان به دلیل مورد تهدید قرارگرفتن از سوی گروه تبهکار بلغارستان،سومین دریافتکنندهی جایزهی شهامت درروزنامهنگاری سال 1998 بود.
اگر بانو زنی معتقد و مجهز به ایمانیمحکم بود شاید این ضربهها را تحمل میکرد اماپوسیدگی باورهای برخاسته از دنیای اشرافیتو روشنفکری وی را بیپشتوانه و خلع سلاحکرده است پس از همین روست که در خود فرومیرود،میشکند و دوباره به قالب کالبد همانراهبهی تارک دنیا بازمیگردد."