ملخص الجهاز:
زهراي اطهر با آن همه عظمت و جلال که پيامبر اکرم، اشرف مخلوقات و برترين انسان روي زمين، دربارهاش بگويد: «فداها ابواها» پدرش فدايش گردد، در اولين ساعات رحلت پدر، مواجه با گروهي گشت که تمام سفارشها و وصيتهاي پيامبر را دربارهاش ناديده گرفتند و بجاي عرض تسليت به او که تنها بازمانده پيامبرشان و نجات دهندهشان بود، آنقدر او را اذيت و شکنجه نمودند تا آنجا که درب خانهاش را ک فرشتگان مقرب خداوند با درو و سلام از کنارش ميگذشتند و پيامبر بزرگ اسلام، همواره با احترام از آنجا رد ميشد و «السلام عليکم يا اهل البيت» ميفرمود، به آتش کشيدند و اين دردانه پيامبر را ميان در و ديوار،چنان فشار دادند که محسنش سقط شد و استخوانهاي مبارکش درهم شکست؛ راستي اگر پيامبر دستور داده بود که او را آزار دهيد، بيش از اين ازاري،تصور ميشد؟!
مرحوم اميني قدس سره در کتاب «الغدير» بيش از پنجاه مصدر معتبر از کتابهاي اهل سنت، براي همين روايت نقل کرده است که اگر کسي خواهان تفصيل بود، به جلد 7 الغدير از صفحه 231 تا 236 مراجعه کند.
اين بانوئي که جلوهاي انوار الهي و سرور زنان دو جهان و پاره تن رسول اکرم(ص) و تنها کفو علي(ع) و مادر دو گل خشبوي پيامبر است، فاطمهاي که امام باقر(ع) دربارهاش ميفرمايد: «عادت پيامبر(ص) چنين بود که هرگاه عازم سفري ميشد، با آخرين کسي که وداع ميکرد، فاطمه سلام الله عليها بود و چون از سفر باز ميگشت،قبل از هرکس به زيارت و ديدار او ميشتافت» ؛ آيا روا است که پس از گذشت چند ساعتي از رحلت پيامبر اکرم(ص) آنچنان او را اذيت کنند که از خداوند طلب مرگ کند و نسبت به آزار دهندگانش، پس از هر نمازي لعن و نفرين نمايد؟!