ملخص الجهاز:
"شاعر باتمهیدات خاص خود اعم از وارد کردن حجم وسیعی از کلمات و اشیا نامانوس و زاویه دیدی جدید و دگرگونه نسبت به اشیا و کلمات درصدد است که حیطههای ناشناختهای از جهان اطراف را به ما نزدیکتر کرده و ما را در شوک حضور این همه کلمه غافلگیر کند تا دراین دنیای متفاوت و متنوع بسیاری از کلمات،رفیق و نارفیق،همزیستی جدیدی را آغاز کنند و ترکیبی بیافرینند گاه به نفع ساختن تصویری بدیع،گاه بهنفع اجرای زبان و گاه...
طبعا در شعری مثل: به پنجره بگو از جوهر سیب فانونس روی شبپره خواب ببیند اگر (ص 12) و شعری مانند: صرفا از تو انتهای تو بند میشوم به بیشتر از تویی برمماس تو نصف میشوم به کمتر از تویی (ص 39) تفاوت هست،چراکه شاعر گرچه در شعر اول معیارهای زبانی را به هم ریخته اما درنهایت بهنفع ایجاد و ابداع هیچ ترکیبی حرکت نکرده است و ابهام و نوع سربازگیری کلمات نه بهنفع مصادرههای زبانی که تنها بهنفع ابهام باقی میماند درحالیکه درشعر دوم گرچه شاعر از کلمات کمتر و حتا سادهتری استفاده کرده است اما وجود کلمات بهنفع موسیقی درونی شعر و ایجاد ترکیبی حسی پیش رفته است بهطوریکه میتوان پرسید کلمهای مانند مماس چهگونه میتواند در ایجاد نوعی از عواطف انسانی شریک شود جز در شعر؟ درونی کردن انتزاع و بهوجود آمدن بافت81 یکی از مشخصههای این مجموعه وجود عناصر تجریدی و انتزاعی است که گرچه این عناصر در بسیاری از شعرها توانستهاند بهنفع ساختن بافتی درونی،جدید و هستی شناسانه هویت پیدا کنند اما در شعرهایی نیز ازاین خصوصیت مبرا بوده و گویا تحمیلی بر شعر بیش نیستند."