خلاصة:
ژان کریستف روفن پزشک، جهانگرد و نویسند فرانسوی، این رمان تاریخی را به گونه ای به دنبال رمان «حبشه»نوشته و به نوعی حوادث این دو را به یک دیگر پیوند داده است. ژان در رمان«حبشه» در اوایل قرن هجدهم به آن سرزمین می رود و در آنجا با ماجراهای بسیار روبرو می شود و سرانجام با «آلیکس»-دختر کنسول فرانسه در مصر می گریزد و با او پیوند زناشویی می بندد. این دو بعد از مدتی در اواخرسلطنت پادشاهان صفوی به ایران می آیند و در اصفهان ساکن می شوند. این رمان بیشتر حوادث سال های(1135 ق.) یعنی 30 سال از سلطنت شاه سلطان حسین و دولت صفویان را در بر می گیرد .«ژان و آلیکس» در اصفهان شاهد وقایعی هستند که در این رمان بازگو می شود. بدین ترتیب، رمان«نجات اصفهان»بیانگر بخشی از آداب، سنن، فرهنگ و قایع سیاسی اواخر حکومت صفویه است.
ملخص الجهاز:
"ژان باتیست پونسه در رمان «حبشه» در اوایل قرن هجدهم به حبشه می رود، و در آنجا با ماجرهای زیادی روبرو می شود، و سرانجام با «آلیکس» ـ دختر کنسول فرانسه در مصرـ می گریزد، و با او پیوند زناشویی می بندد، و بعد از مدتی این زن و شوهر در دوران سلطنت شاه سلطان حسین صفوی به ایران می آیند، و در اصفهان ساکن می شوند، و شاهد وقایعی می شوند که در این زمان به آن پرداخته شده است.
ج. خلاصه داستان همچنان که از عنوان اثر بر می آید« سقوط اصفهان» است؛ عشق ژان به آلیکس ـ دختر سفیر فرانسه در حبشه ـ ، فرار ژان و الیکس از حبشه به ایران و ساکن شدن در اصفهان، پرداختن ژان به شغل پزشکی و داروسازی، دستگیر شدن فرانسواز و خدمتکار مغولی وی به نام کویوک، تولد یک دروغ توسط ژان برای فرار از خدمت در دربار شاه سلطان حسین، سوء استفاده ناظر دربار از رابطه فرانسواز با کاردینال آلبرونی، سفر ژان به روسیه، دیدار ژان با پطر کبیر در روسیه، اسارت ژان و همراهیان وی بدست قرقیزها در آسیای مرکزی و به بردگی فروخته شدن آنها در بخارا، عشق و دلدادگی نورالهدی ـ همسر فتحعلی خان وزیر اعظم ـ با علیرضابیک، حمله محمود افغان به کرمان و شکست سپاهیان صفوی، محاصره اصفهان ، قحطی و گرسنگی در اصفهان، اسیر شد سباست بدست منجمان برای قربانی شدن در معبد، فرار آلیکس از اصفهان و پناه بردن به محمود افغان، پیوستن ژان و همراهیان وی به عنوان غلام به سپاه محمود، تحریک محمود افغان توسط آلیکس برای رها کردن دخترش از دست منجمان، تصرف اصفهان و تسلیم تاج و تخت توسط سلطان حسین به محمود، آزادی سباست توسط نورالهدی، ازدواج ژرژ با سباست در اصفهان."