خلاصة:
معارف بهاءولد یکی از مهمترین آثاری است که بر مثنوی تأثیر شگرفی داشته است و تاکنون دربارۀ برخی از وجوه این تأثیرگذاری مطالعه نشده است؛ تمثیل از این جمله است. در این تحقیق ضمن لحاظ نظریۀ بینامتنیّت، تأثیرگذاری معارف بر مثنوی بررسی شده است وبرای دقت نتایج، از نرمافزارهای عرفان 3 و مثنوی نور نیز بهره گرفته شده است. تطبیق شواهد نشان میدهد که مولانا در مقولۀ تمثیل از جنبههای گوناگونی از بهاءولد متأثر بودهاست؛ نخست اینکه در معارف و مثنوی نگرش فلسفی مشترکی به مقولۀ تمثیل وجود دارد. دیگر اینکه از نظر ساختاری، شیوۀ «تمثیلهای پیاپی» و مبتنی بر «تداعی» در هر دو اثر به کار رفته است. همچنین، بنیاد تمثیلهای مشترک هر دو اثر بر دو گونه گزارۀ تعلیمی و تعلیمی- فلسفی است. بررسی شیوۀ استدلال در این دو اثر نشان میدهد که در گزارههای تعلیمی- فلسفی، شبکۀ استدلال گستردهتر است و تمثیلهای اخلاقی با گزارهای که به یکی از موضوعات انسان و درون او مرتبط است، آغاز میشود و نتیجۀ آنها اثبات یکی از موازین حِکمی و تربیتی انسان است، اما در تمثیل نوع دوم، مقدمه یا گزاره شامل حُکمی دربارۀ هستی یا عناصر هستی است و بر قاعدهای کلّی تأکید دارد و به کمک آن قاعده، سرنوشت و هدف انسان نیز تبیین شده است. از این نظر میتوان تمثیلهای نوع اول را تعلیمی و نوع دوم را باورساز و نمایشگر جهانبینی و دورنمایی دانست که گوینده سعی دارد بر اساس آن مخاطب را اقناع کند.
ملخص الجهاز:
بررسی شیوهی استدلال در این آثار نشان میدهد که در گزارههای تعلیمیفلسفی، شبکهی استدلال گستردهتر است و تمثیلهای اخلاقی با گزارهای که به یکی از موضوعات انسان و درون او مرتبط است، آغاز میشود و نتیجهی آنها، اثبات یکی از موازین حکمی و تربیتی انسان است؛ اما در تمثیل نوع دوم، مقدمه یا گزاره شامل حکمی دربارهی هستی یا عناصر هستی است و بر قاعدهای کلی تأکید دارد و به کمک آن قاعده، سرنوشت و هدف انسان نیز تبیین شده است.
او معتقد است که تشبیه شخص شجاع به شیر، بیانگر مشابهت همهجانبهی میان مشبه و مشبهبه نیست؛ اما میتواند بخشی از مقصود گوینده را برساند: کـآن دلـیر آخــر مثـــــال شیر بــود؛ نیست مثـل شیـــر در جملهی حــدود متحد نقشــــی نــــدارد ایــن ســرا تـا کـــه مثــــلی وانمــــایم من تو را هم مثال ناقصی دست آورم تا ز حیرانــــی خــــرد را واخــــرم (همان، د۴: ب۴۲۲-۴۲۴) مولانا برای بیان محاسن و معایب تمثیل نیز از تمثیل بهره برده است: تمثیل، مانند اسب است؛ هر کس گردن آن را بگیرد سود میبرد و هر کس سم آن را بگیرد، لگد میخورد؛ یعنی دارای ابعاد و حدودی است؛ از بعضی جهات درست و از جهاتی دیگر نادرست است: گردن اسب ار بگیرد بر خورد ور بگیرد پاش بستاند لگد (همان: ب۴۲۴) مولانا در مورد تشبیه نیز همین نظر را دارد؛ معتقد است که تشبیه لذت جنسی به حلوا، صرفا برای فهم آن لذت است و ماهیت این دو خیلی متفاوت است (نک: همان، د۳: ۳۶۳۸) و در بیتی دیگر، مثل را واسطهای میداند که به فهم عام کمک میکند: این مثل چون واسطه است اندر کلام واسطه شرط است بهر فهم عام (همان، د۵: ب۲۲۸) بنابراین، بهاءولد و مولانا معتقد به نارسایی زبان و تمثیلاند؛ اما این به معنای کم ارجی تمثیل در نگاه آنها نیست؛ زیرا تمثیل مبنای تبیین اغلب مطالب معارف و مثنوی است.