خلاصة:
به تازگی، به ویژه در کشورهای توسعه یافته، رابطهی میان سبک زندگی افراد و بیماریهای گوناگون توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. یکی از محورهای ارزیابی سلامت جوامع مختلف نیز، سلامت روانی و اجتماعی آن جامعه است. هدف: در همین راستا هدف پژوهش حاضر تبیین افسردگی براساس سبک زندگی با واسطه گری سلامت اجتماعی و کیفیت زندگی و برازش مدل علّی بوده است. روش: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد بزرگسال شهر اهواز بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، 383 نفر از بین آنان انتخاب شدند. داده های این پژوهش با استفاده از پرسشنامه سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت والکر و پلیرکی (1987)، سلامت اجتماعی کییز (2004)، کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی(1989) و افسردگی بک دو (1996) جمع آوری شد. فرضیه های پژوهش با استفاده از روش تحلیل مسیر و روش همبستگی پیرسون مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل مسیر بیانگر تایید برازش مدل فرضی پژوهش بود، سبک زندگی بر افسردگی اثر مستقیم دارد و سبک زندگی با واسطه گری سلامت اجتماعی و کیفیت زندگی بر افسردگی اثر غیر مستقیم داشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصله در پژوهش برای تبیین افسردگی می توان از متغیرهای سبک زندگی، سلامت اجتماعی و کیفیت زندگی استفاده نمود.
Background: Recently، especially in developed countries، the relationship between lifestyle and various diseases has attracted the attention of many professionals. One of the pillars of the community health assessment is، psychological and social health of the community.
Objective: The purpose of this study was to clarify of depression on lifestyle with social health and quality of life and has been fitted.
Method: The study population consisted of all adults in Ahvaz. People in a multistage random cluster sampling، 383 were selected. Research data in this study were collected by using a health promoting lifestyle questionnaire Walker and Plyrky (1987)، Keynesian social health (2004)، the World Health Organization quality of life (1989) and beck depression (1996). Research hypotheses were confirmed by using Pearson correlation path analysis and modeling.
Findings: The results confirmed the model's hypotheses، Lifestyle has a direct effect on depression and lifestyle through the mediation of social health and quality of life had an indirect effect on depression.
Conclusion: According to the results of research to explain the depression can be used from lifestyles and social health and quality of life.
ملخص الجهاز:
در همین راستا هدف پژوهش حاضر، تبیین افسردگی بر اساس سبک زندگی با واسطه گری سلمت اجتماعی و کیفیت زندگی و برازش مدل علی بوده است.
با توجه به نتایج حاصله در پژوهش برای تبیین افسردگی می توان از متغیرهای سبک زندگی، سلمت اجتماعی و کیفیت زندگی استفاده نمود.
بر اساس شواهدی که تا به اینجا اشاره شد، پژوهش حاضر بر آن است تا با آزمودن الگوی پیشنهادی رابطه مستقیم سبک زندگی بهعنوان متغیر برونزاد بر افسردگی بهعنوان ملک و همچنین رابطه غیرمستقیم آن را از طریق سلمت اجتماعی و کیفیت زندگی بهعنوان متغیر واسطه ای موردبررسی قرار دهد.
بحث و نتیجه گیری هدف این پژوهش تبیین افسردگی بر اساس سبک زندگی با واسطهگری سلمت اجتماعی و کیفیت زندگی و بررسی برازش مدل بوده است.
فرضیه اول این بود که مدل علی افسردگی بر اساس سبک زندگی با واسطهگری سلمت اجتماعی و کیفیت زندگی با دادههای بهدست آمده از نمونه برازش دارد.
همانطور که یافتههای پژوهشی نشان دادند می توان گفت که میزان قابلتوجهی از اثر سبک زندگی بر افسردگی بهواسطه متغیرهای واسطهای سلمت اجتماعی و کیفیت زندگی است.
یافتههای حاصل از بررسی فرضیههای سوم، چهارم و پنجم این پژوهش که به بررسی نقش سبک زندگی و میانجی دو متغیر سلمت اجتماعی و کیفیت زندگی با افسردگی می پردازد، با بسیاری از پژوهشهای پیشین همخوان است.
بهطورکلی از یافتههای حاصل از فرضیههای پژوهشی سوم و چهارم و پنجم چنین نتیجه گرفته می شود که می توان از نقش میانجی متغیر سلمت اجتماعی و کیفیت زندگی جهت تبیین افسردگی بر اساس سبک زندگی استفاده نمود.