خلاصة:
آلفرد نورث وایتهد فیلسوف، فیلسوف سرشناس قرن بیستم در کتاب اهداف تعلیم و تربیت خویش، که نویسندگان برای تحقیق در این مقاله بر آن تمرکر کردهاند، زیباییشناسی و هنر را پا به پای تعلیم و تربیت مطرح میکند. تعریفی که وایتهد از زیباییشناسی ارائه میدهد از یک سو با هنر و از سوی دیگر با ارزشها پیوند دارد. از آن جایی که روح اصلی تعلیم و تربیت در نگاه وایتهد همین زیباییشناسی و هنر است، مقاله پیشرو با برشمردن وجوه مختلفی که هنر و زیباییشناسی در اندیشه تربیتی وایتهد دارد، سعی میکند دیدگاه نویی را درباره جایگاه هنر در زنده کردن تعلیم و تربیت مورد نظر وی ارائه دهد. در این راستا ابتدا ناگزیر از بررسی اندیشه ارگانیسیزم (انداوموارگی) و پویایی در فلسفه وایتهد میباشد، سپس به معرفی شناخت پرداخته میشود و در آن تئوری مفاهیم پویای وایتهد تبیین میگردد. با تأکید بر نقشی که تئوری مفاهیم پویا و ایستا در تعلیم و تربیت ایفا میکنند، چگونگی شکل دادن هنر به مفهوم، شاکله و ساختار تعلیم و تربیت توضیح داده میشود. رسیدن به نگرش استعلایی در سطح دانش، ساختاری مانند صاحبسبک شدن در هنر دارد و بنابراین فرد را قادر میسازد که این نگرش را به صورت هنرمندانه در واقعیت زندگی به کار گیرد. علاوه بر این، ارزش که میتواند روح را به کالبد زندگی بدمد، توسط همین نگرش ایجاد میشود. یعنی به واسطه بازافکنی طرح تعلیم و تربیت مبتنی بر هنر و زیباییشناسی، فرد به سطح والایی از ارزشها دست مییابد که در سیر مداوم و تحولی کسب شناخت، همواره همراه او هستند و در نهایت تعلیم درس هنر، به عنوان زمینهساز برای رشد درک زیباشناسانه افراد معرفی میگردد. مقاله حاضر مدعی است که دیدگاه ویژهای که وایتهد در نگاه به جایگاه زیباییشناسی و هنر در تعلیم و تربیت دارد، خط فاصلی را میان او و فیلسوفان تربیتی ما قبل و ما بعد او ترسیم کرده و وی را به صورت متمایزی درآورده که برای به کارگیری در تمام نظامهای تربیتی قابل توصیه است.