خلاصة:
از آنجا که اخلاق مبتنی بر مابعدالطبیعه است، بدون تردید بررسی اهداف و نتایج اخلاقی آموزهها نیز بدون پژوهشهای مابعدالطبیعی امکانپذیر نخواهد بود. افلاطون پایهگذار بسیاری از مباحث هستیشناسی، معرفتشناسی و اخلاقی در فلسفه مغرب است. تأثیر او در تفکر فلسفی به حدی است که به عقیده وایتهد تمام تاریخ فلسفه، چیزی جز حاشیهنویسی بر آثار افلاطون نیست. طریق غالب او طرح مباحث عقلی در قالب گفتوگو و تمثیل است. سه تمثیل مهم و تأثیرگذار غار، آفتاب و خط، علاوه بر اینکه نشاندهنده ژرفای اندیشه فلسفی او است، تأثیر انکارناپذیری در حوزههای معرفتشناسی، هستیشناسی و اخلاق گذاشته است، هرچند هر کدام از تمثیلها آثار و نتایج خاص خود را دارد و اشتراکاتی را میان آنها میتوان یافت ولی تهافت و ناسازگاری در این خصوص در سخنان افلاطون دیده نمیشود. نیز منتقدان و مخالفان اندیشه افلاطون مانند ارسطو و ابنسینا و دیگران گرچه با نظریه مثل مخالفت یا آن را نقد کردهاند اما پژوهش و تحقیقی راجع به نشاندادن ناسازگاری در مدعیات مقاله پیش رو دیده نمیشود. در این مقاله نتایج اخلاقی تمثیلغار که در حوزه انسانشناسی فلسفی نیز اهمیت فراوان دارد استنباط و استخراج میشود؛ نتایجی که از تأمل در ساختار فلسفه افلاطون و تمثیل غار به نحو اجتهادی به دست آمده است.
ملخص الجهاز:
سه تمثیل مهم و تأثیرگذار غار، آفتاب و خط ، علاوه بر اینکه نشان دهنده ژرفای اندیشه فلسفی او است ، تأثیر انکارناپذیری در حوزه های معرفت شناسی ، هستی شناسی و اخلاق گذاشته است ، هرچند هر کدام از تمثیل ها آثار و نتایج خاص خود را دارد و اشتراکاتی را میان آنها می توان یافت ولی تهافت و ناسازگاری در این خصوص در سخنان افلاطون دیده نمی شود.
به عقیده افلاطون ، باید به خواسته های روح و نفس بیشتر از خواسته های بدن و تن توجه شود و بدن نباید بر روح تسلط یابد، و چون روح به عالم برتر تعلق دارد و دائما در اندیشــه بازگشــت به اصــل خویش اســت افلاطون مابعدالطبیعه ای را ترســـیم می کند که مبتنی بر پذیرش جهان معقول و پیوند آن با جهان محسوس است .
وقتی سـالک در نهایت صـعود و در مرحله چهارم خورشـید را می بیند باید برگردد و سفر از حقیقت به سوی خلق را عملی کند؛ زیرا در فلسفه افلاطون شناخت و اخلاق فقط برای خود آنها نیسـت ، بلکه برای زندگی اسـت .
زیرا به عقیده او، برای شناخت عالم معقول باید از عالم اشیای مرئی بیرون رفت ، و در این باره است که تمثیل غار اطلاعات ارزنده ای درباره مثال خیر در اختیار ما قرار می دهد؛ از آن جمله این مسئله است که مثال خیراصل سامان بخش در عالم معقول ، و به یک معنا علت همه چیز در عالم معقول است ؛ و علت هر چیز حق و جالب است ؛ مثال خیراست که نور را در عالم مرئی ایجاد می کند؛ و در واقع ، مثال خیر صاحب عالم معقول است که حقیقت و دانش را خلق می کند )١٧٢ :٢٠٠٧ ,Seel(.