خلاصة:
این مقاله قصد دارد تا نمود اگزیستانسیالیسم را در اشعار خلیل حاوی مورد بررسی قرار دهد. سروده های خلیل حاوی به روشنی، بازگو کننده حال پریشان او و ترسیم گر ژرفای نومیدی در نگاهش نسبت به سرانجام انسان آواره در هستی است؛ سروده هایی که به زیباترین شکل ممکن، تصویرگر رنج جانکاه اگزیستیالیستی است که خویش را در حل معمای هستی ناتوان یافته و در این تیره خاکدانی که زمینش می نامند، جز آوای بلند مرگ، چیز دیگری نمی شنود و زمزمه های حوای ذهنش نیز برآن است تا او را به خوابی ابدی فرو برد. مهم ترین مولفه-هایی که در این جستار به عنوان مدار اصلی بازکاوی اندیشه های اگزیستانسیالیستی در شعر خلیل حاوی مورد توجه قرار گرفته اند، عبارت اند از: مرگ اندیشی و هراس از مرگ در ذهن خلیل حاوی، رابطه میان مرگ و گناه، رابطه میان پریشانی و نگرانی با احساس گناهکاری، توجه به زمان به عنوان محور اصلی بودن هستنده در جهان و سرانجام، نمود احساس بی قراری و نا امنی در جهان کنونی.
ملخص الجهاز:
". ١ - جونز و دیگران ١٣٦٦ : ٨٢ ٢ - هاکسلی و دیگران ١٣٨٨ : ٢٩ ٣ - شاملو ١٣٧٢ : ٦٥ نتیجه گیری بررسی سروده های خلیل حاوی حکایت از آن دارد که فلسفة اگزیستانسیالیسم در ژرفای ناخود آگاه این شاعر نه تنها الهام آفرین نشد، که به تدریج او را به سکوتی ماندگار فرا خواند؛ آنچه با بررسی و واکاوی سروده های حاوی در این نوشتار برای خواننده ، مشهود می گردد، نقش و جایگاه فلسفة وجود در جهت دهی اندیشة خلیل حاوی است ؛ کسی که شاید به عنوان برجسته ترین نمایندة عربی مکتب اگزیستانسیالیسم در دوران معاصر، سرایندة رنج پایان ناپذیر انسان است ؛ حضور روشن روح وجود گرایی در شعر او که به شکل رابطة میان مرگ و گناه ، ارتباط میان دلهره و پریشانی با احساس گنهکاری و مدار قراردادن زمان به عنوان محور اصلی بودن و زیستن در هستی ، نمود یافته است او را به عنوان اندیشمندی اگزیستانسیالیست مطرح ساخته که با سوگ نامة شعرش در پی پرده برداشتن از راز روح زمان خویش برآمده است و خود، سمبل حکیمی دردمند است که در مرگ عزت و شرافت عربی ، سیاه جامة اندوه بر تن کرده است ."