خلاصة:
در پژوهش پیش رو تلاش شده است مفهوم «مرگ» در متون داستانی فلسفه برای کودکان و دیدگاه علامه طباطبایی، با یکدیگر مقایسه شود. برای رسیدن به این هدف از سه روش تحقیق تحلیل محتوای کیفی، تحلیل مفهومی و زبانی و تحلیل تطبیقی استفاده شده است و پس از بررسی مفهوم مرگ در سه داستان فلسفی برای کودکان بهعنوان نمونه و نظر علامه طباطبایی در این مورد، تفاوتها و شباهتهای آنها در مقولات زیر مقایسه شد: ترس از مرگ، انتقال، میراندن، بهشت و جهنم، ناشناختگی مرگ، آخرین مرحله زندگی بودن، تجسم اعمال، ادامه زندگی در قالب موجودی دیگر، آمادگی برای مرگ، نابودی بدن، اشتیاق نسبت به مرگ، جاودانگی روح و قطعی بودن مرگ.
نتیجه چنین حاصل شد که مفهوم مرگ در داستانهای فلسفی برای کودکان به دلیل عدم توضیحات روشن و متقن در رابطه با حقیقت مرگ باعث سردرگمی و بههمریختگی آرامش روانی کودک است. این در صورتی است که توصیف و توضیح مرگ در اسلام به دلیل ژرفای آن و همچنین دقت نظر موجود در آن به فهم متقن و روشن در رابطه با مرگ منجر میشود.
In the present article, we have tried to compare the concept of death in narrative texts in philosophy for children and the concept of death in Allama Tabatabaie’s view. To do so, we have used three research methods of ‘analysis of qualitative content’, ‘conceptual-linguistic analysis’, and ‘comparative analysis’. After investigating the concept of death in three philosophical stories for children as examples and studying Allam’s view in this regard, we compared their differences and similarities in the following aspects:
Fear of death, transfer, dying, paradise and hell, unknown nature of death, the last stage of life, embodiment of one’s deeds, the continuity of life in the form of another being, readiness of death, annihilation of one’s body, eagerness for death, immortality of the soul and definiteness of death.
The result is that the concept of death in philosophical stories for children leads, due to unclear explanations on the truth of death, to confusion and destruction of mental peace in children. This is while description and explanation of death in Islam leads, due to its depth and the scrutiny in it, to definite and clear understanding of death.
ملخص الجهاز:
برای رسیدن به این هدف از سه روش تحقیقِ تحلیل محتوای کیفی، تحلیل مفهومی و زبانی و تحلیل تطبیقی استفاده شده است و پس از بررسی مفهوم مرگ در سه داستان فلسفی برای کودکان بهعنوان نمونه و نظر علامه طباطبایی در این مورد، تفاوتها و شباهتهای آنها در مقولات زیر مقایسه شد: ترس از مرگ، انتقال، میراندن، بهشت و جهنم، ناشناختگی مرگ، آخرین مرحلۀ زندگی بودن، تجسم اعمال، ادامۀ زندگی در قالب موجودی دیگر، آمادگی برای مرگ، نابودی بدن، اشتیاق نسبت به مرگ، جاودانگی روح و قطعی بودن مرگ.
در این مقاله به جای طرح بحثهای کلی از دینی یا اسلامی بودن یا نبودن فلسفه برای کودکان، به صورت موردی یک مفهوم، در اینجا مرگ، را بهعنوان نمونه انتخاب کرده و در متون مشخص در داستانهای فلسفیِ فلسفه برای کودکان و آثار علامه طباطبایی، به مقایسۀ تطبیقی و تحلیل این دو از مفهوم مرگ پرداخته میشود.
جدول 5: تحلیل تطبیقی مبانی هستیشناختی مرگ در داستانهای فلسفه برای کودکان و دیدگاه علامه طباطبایی (به تصوير صفحه مراجعه شود) (به تصوير صفحه مراجعه شود) براساس مقایسۀ انجام شده در رابطه با مسئلۀ مرگ در داستانهای فلسفی برای کودکان و دیدگاه علامه طباطبایی، بهعنوان یک اسلام شناس، نتایج زیر حاصل میشود: ترس از مرگ: در فرهنگ اسلامی نگاهی عمیقتر و ژرف نسبت به ترس از مرگ وجود دارد و آن توشهای است که انسان از پیش فرستاده است، اما در داستانهای فلسفی مورد بررسی فلسفۀ ترس از مرگ به عامل جدا شدن از کسانی که دوستشان داریم و گاه رازگونه بودن اتفاقات پس از مرگ مرتبط میشود.