خلاصة:
مقاله حاضر میکوشد بهنقد فرمالیستی شعر با «چشمها»ی احمد شاملو بپردازد. بدین منظور این تحلیل بر مهمترین مؤلفه نقد فرمالیستی یعنی «آشناییزدایی» متمرکز است و هدف آن آشکار کردن تمهیدات و صناعات بهکاررفته در این شعر و بررسی چرایی و چگونگی ایجاد حس و لذت زیباشناختی است. شعر «با چشمها» بیاطلاع از زمینه و زمانه اجتماعی مرتبط، لذتبخش و احترامبرانگیز است. در این میان، رویکرد فرمالیستی ابزاری برای خوانش دقیق این شعر فراهم میآورد و مخاطب را با تمهیدات و صناعات اثر آشنا میکند. در نهایت آشناییزدایی بهمثابه ابزار این روش، ارتباط اجزا، ،موسیقی واژگان، لحن و معنا، تنشها و نحو را با شعر یعنی جسمانیت کلمات بههمپیوسته روی کاغذ بر مخاطب آشکار میکند. جایگشتِ فرمها، واژگان و مفاهیم و معانی و موسیقی آشنا با تأکید انواع گریز با نوع عادتشکن آن توضیح میدهد و از ادراک عادتزده مخاطب غبارروبی میکند. رویکرد تحلیلی- توصیفی شعر با «چشمها»، نشان میدهد که شاملو برای نمونه با کاربرد ترکیبهای آرکائیک در «از کیستان نرفته»، ابهام در نسبت دادن صفت به مضاف یا مضاف الیه در «دریچه خورشید چارطاق»، واجآرایی در «من درد در رگانم حسرت در استخوانم» و نیز هنجارگریزی تصویری در تکرار عمودی و سهضربی «قطره، قطره، قطره» و... چگونه به انواع هنجارگریزی برای خلق شعرش توسل جسته است. تحلیل هنجارگریزیها نشان میدهد «با چشمها» ذهن، زبان، اندیشه و ادراک مخاطب را در سه سطح زبان، مفاهیم و اشکال ادبی به بازی میگیرد و همین پررنگترین دلیل حضور آن در ذهن و روان مخاطب است.
In this study, we try to introduce defamiliarization and forgrounding as the best devices for analyzing and reading a poem. Apart from content it is the form and formal relation between parts of a poem which create aesthetic pleasure. Language, concepts and literatural forms are three surfaces for analyzing according to formalist devices. Nilly willy every impressive poets will apply the device like paying attention to the musicology of words and semantic syntax, chronological replacement and archaic usage of words in normative language. Shamlo also like other well -known poets has applied the making strange ways of normal language. He also has used the normal and even argo words between archaic words. Ambiguity and tension are two significant characteristics of “with eyes” in addition to them, metaphore, irony, description, analogy, similarity, images…..make this poem as a way of delaying the routine process of our automatized perception.
ملخص الجهاز:
رويکرد تحليلي- توصيفي شعر با «چشم ها»، نشان ميدهد که شاملو براي نمونه با کاربرد ترکيب هاي آرکائيک در «از کيستان نرفته »، ابهام در نسبت دادن صفت به مضاف يا مضاف اليه در «دريچه خورشيد چارطاق »، واج آرايي در «من درد در رگانم حسرت در استخوانم » و نيز هنجارگريزي تصويري در تکرار عمودي و سه ضربي «قطره ، قطره ، قطره » و...
پيشينۀ پژوهش ازآنجاکه شاملو شاعر شناخته شده اي است و فرماليسم يکي از گرايش هاي بسيار تأثيرگذار اين قرن به شمار مي آيد، در هر دو قسمت به طور جداگانه پژوهش هاي بسياري وجود دارد که براي جلوگيري از اطناب کلام به ذکر آن ها نمي پردازيم ؛ اما مقاله اي با عنوان «کاربست اشکال هنجارگريزي در اشعار شاملو» نوشته ناصر عليرضا ٩ خياط و نازيلا يخدانسار در بهار ١٣٩٣ در نشريه ادبيات پارسي معاصر شماره يک چاپ شده است .
او با سود جستن از اين رابطه ي خويشاوندي واژگان ، موسيقي معنوي شعر را تغذيه مي کند؛ به طوري که در کليت شعر مؤانست و هماهنگي ميان گروه واژگان زير مشاهده مي شود: چشم - دست – گوش – دهان - شانه صبح – فجر - سپيده - روز - شب شب – خواب - چراغ نيم پرده - آواز - دو دانگ -گوش - شنيدن تائب - پاک - مسلمان - نماز - چاوش - بانگ چاله - آتشفشان - روشن 31 مرگ - استخوان - جان - خون تلخي - ساغر قطره – دريا - خورشيد - طوفان اشک - درد - حسرت - افسوس گريز از هنجارهاي واژگاني در هنجارگريزي واژگاني ، شاعر سعي در خارج کردن واژگان شعر از حالت عادي زبان دارد و با اين عمل گاه به واژه سازي دست مي زند و گاه از واژگاني سود مي جويد که در زبان معيار، رواج چنداني ندارد.