ملخص الجهاز:
من میخواهم مسلمان شوم!» مرد سرش را از روی کاغذ برداشت و چشمش به دختر جوانی افتاد که چیزی از وجاهت و جمال کم نداشت.
» مرد فهمید که این دختر جوان در عزم خود جدی است.
کسی از بین مردم صدا زد لابد این دختر خانم هم عاشق یک پسر مسلمان شده و خیال کرده دین اسلام جاده صافکن عشق اوست!
او مدتهاست تحقیق کرده و با بصیرت دین ما را پذیرفته است.
کدام یک از شما مفهوم «بداء» را میدانید؟ همه نگاه کردند به هم، مسلمانان نیویورک و مستله اعتقادی بداء؟ اما او از این مفهوم و دهها مورد نظیر آن کاملا مطلع است.
باز راه مؤسسه اسلامی نیویورک را درپیش گرفت و مسئولان این مرکز را در جریان وضعیت خود قرار داد.
شاه بیت این غزل اینجاست؛ دختر پرسید: اگر من روسری خود را برندارم و در راه حفظ حجابم کشته شوم، آیا شهید محسوب میشوم؟ پاسخ شنید، آری.