خلاصة:
جهان اسلام در دهه های اخیر بیش از هر زمان دیگری با رشد اندیشه های تکفیری
مواجه است. وهابیت در عربستان، سپاه صحابه در پاکستان، القاعده و داعش در بخش های
زیادی از خاورمیانه ظهور کرده است. یافته های این پژوهش نشان می دهند که گروه های
تکفیری پدیده نوظهوری نبوده و در واقع امتداد فکری و زمینه ای خوارج هستند. جهان
اسلام از نخستین دهه های پیدایش به سه جریان کلی اهل سنت، شیعه و خوارج تقسیم شد
و این تقسیم بندی کلان هنوز صادق است. گروه های تکفیری هم به لحاظ اصول فکری و
هم به لحاظ زمینه ها و بسترهای پیدایش به خوارج شباهت دارند. تکفیر گسترده دیگران،
بی توجهی به مقتضیات زمان و مقاومت در برابر تکثر و تغییر، نص گرایی افراطی و عدم
توجه به عقل گرایی، خشونت و نگاه انحصاری به توحید؛ برخی از موارد تشابه در اصول
فکری و رفتاری است. افول سنت قبیله ای، واکنش به تعدد و تکثر قرائت ها از اسلام و
مقاومت در برابر مدنیت نوظهور اسلامی مهمترین بسترهای پیدایش خوارج هستند. به نظر
می رسد ظهور داعش نیز، واکنشی سخت به هجوم دنیای مدرن و افول زندگی سنتی
می باشد؛ در این پژوهش از نگاه تاریخی تحلیلی - و روش مقایسه ای استفاده شده و از
چارچوب هویت مقاومت و بنیادگرایی امانوئل کاستلز بهره نظری برده شده است.
ملخص الجهاز:
سال ها بعد از لغو برده داری گروهی به نام دین ، برده داری و کنیزفروشی را در دستور کار قرار دادند؛ دهشت و بهت ناشی از ظهور داعش بیواسطه و به سرعت در خدمت پروژه اسلام هراسی درآمده و ترس از اسلام را در اذهان و فضای رسانه ای رسوخ داده است ؛ در این نوشتار تلاش میشود از سطح تحلیل های مبتنی بر رویدادها و حوادث فراتر رفته و با نگاهی ژرف اندیشانه به ریشه های فکری داعش توجه شود؛ پرسش این نوشتار آن است که آیا جریان داعش ، جریانی نوظهور در تاریخ اسلامی است و یا پیشنیه تاریخی نیز دارد؟ و زمینه های پیدایش چنین جریانی چیست ؟ فرض این نوشتار آن است که داعش گرچه نامی جدید است اما در مجموع جریانی مسبوق به سابقه است و به لحاظ فکری و ساختارهایی که پیدایش آن را موجب شده اند نه تنها با مذاهب سنی و شیعه قرابت فکری ندارد بلکه بیشترین ارتباط و همبستگی را با فرقه خوارج داشته و دارد.
همان طور که اشاره شد فرضیه این پژوهش آن است که جریانات بنیادگرا همچون داعش در بستری از مقاومت درحال ساخت هویتی خاص از نوع هویت مقاومت برای بقای حیات سنتی در برابر جریانات مدرن هستند؛ گرچه نظریه کاستلز نظریه نوینی است ولی همانگونه که خود اشاره کرده است بنیادگرایی دینی امری تاریخی است و شواهد تاریخی نشان میدهد که شبیه همین مقاومت از سوی خوارج برای ایستادگی در برابر از دست رفتن نوع حیات قبیله ای و ساده پیش از امپراتوری اسلامی دیده میشود.